جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لاحظ

لاحظ

لاحظ
چشم، نگرنده بدنبال چشم نگرنده، نگرنده: اسرار قلم در دل لوح آمده محفوظ مشتاق علی سر قلم را شده لاحظ. (مظفر علی شاه. مشتاقیه. بمبئی ص 113)
فرهنگ لغت هوشیار

لاحظ

لاحظ
نعت فاعلی از لحظ به معنی به دنبال چشم نگریستن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

لحاظ

لحاظ
نگرش، ملاحظه، مراقب بودن، به گوشۀ چشم نگریستن، گوشۀ چشم
لحاظ
فرهنگ فارسی عمید

لاحن

لاحن
ته خوان کسی که تا ته سخن را می خواند، بد خوان کسی که در کار برد واتنشان ها می لغزد
فرهنگ لغت هوشیار

لاحم

لاحم
گوشتدار، گوشتخوار، گوشت خوارننده، در گویش بندری: کشتی گیر: گیر کردن کشتی به تک خدواند گوشت، آنکه بمردمان گوشت دهد، آزمند بگوشت گوشتخوار، گیر کردن کشتی بزمین در دریا
فرهنگ لغت هوشیار