دهی است از دهستان صحنۀ شهرستان کرمانشاهان در 2500گزی باختر صحنه، کنار شوسۀ کرمانشاهان. دشت و سردسیراست. سکنۀ آن 150 تن شیعه هستند و به لهجۀ کردی سخن میگویند. آب آن از رود خانه صحنه و چشمۀ کارون تپه و محصول آن غلات آبی و دیمی، چغندر قند و حبوب و شغل مردم زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان صحنۀ شهرستان کرمانشاهان در 2500گزی باختر صحنه، کنار شوسۀ کرمانشاهان. دشت و سردسیراست. سکنۀ آن 150 تن شیعه هستند و به لهجۀ کردی سخن میگویند. آب آن از رود خانه صحنه و چشمۀ کارون تپه و محصول آن غلات آبی و دیمی، چغندر قند و حبوب و شغل مردم زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
از لعیعه تازی نان گاورس نان ارزن لعیعه نان گاورس: حدیث حسب حال خویش گفتم صواب آید ندانم یا خطیه. نه گندم دارم از بهر کلیچه نه ارزن دارم از بهر لعیه. ازان سیم وزر و غله چه گویی نصیب سوزنی هل من بقیه ک (سوزنی لغ)
از لعیعه تازی نان گاورس نان ارزن لعیعه نان گاورس: حدیث حسب حال خویش گفتم صواب آید ندانم یا خطیه. نه گندم دارم از بهر کلیچه نه ارزن دارم از بهر لعیه. ازان سیم وزر و غله چه گویی نصیب سوزنی هل من بقیه ک (سوزنی لغ)
لقیه در فارسی: دیدار لقیه در فارسی: یک بار دیدار مونث لقی دیدار کننده یک بار دیدن، دیدار کردن ملاقات: جز یکی لقیه که اول از قضا بر وی افتاد و شد او را دلربالله (مثنوی لغ)
لقیه در فارسی: دیدار لقیه در فارسی: یک بار دیدار مونث لقی دیدار کننده یک بار دیدن، دیدار کردن ملاقات: جز یکی لقیه که اول از قضا بر وی افتاد و شد او را دلربالله (مثنوی لغ)