- لهوخانه (لَهَْ وْ نَ / نِ)
جای لهو. خانه لهو. آنجا که به لهو پردازند:
بس خراب است لهو خانه دهر
بنگه عمر ز آسمان برگیر.
خاقانی
بس خراب است لهو خانه دهر
بنگه عمر ز آسمان برگیر.
خاقانی
معنی لهوخانه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مانند جهودان، برای مثال به جان آنکه چو عیسیم برد بر سر دار / نشست زیر و جهودانه می گریست به تاب (خاقانی - ۵۵) ، پارچۀ زردی که در قدیم جهودان برای امتیاز و باز شناخته شدن به دوش خود می دوخته اند، پاره زرد، غیار
تاب خانه، خانه ای که در زمستان با بخاری گرم شود، گرم خانه، خانۀ زمستانی، تاوانه
مانند جهودان (در تعصب خود بینی لجاجت)، پارچه زردی که جهودان برای شناخته شدن از مسلمانان بر دوش خود میدوختند
خانه ای که مرتاضان و درویشان ایام چله را در آن بسر برند جای چله نشستن
کندوی عسل: شنیق چوبی است که بر آن قرصه شهد را بر دارند و در شهنخانه زنبور عسل آنرا برپا کنند
ماژ خانه شادیسرای جایی که بلهو و لعب پردازند جای لهو: بس خرابست لهو خانه دهر بنگه عمر ز آسمان بر گیر. (خاقانی لغ)
((جُ نِ))
فرهنگ فارسی معین
عسلی، پارچه زردی که جهودان برای بازشناخته شدن از مسلمانان بر دوش خود می دوختند، مانند جهودان، جهودی
