- لهراسپ (پسرانه)
- صاحب اسب تندرو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر اروند شاه از نژاد کیقباد پادشاه کیانی
معنی لهراسپ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اعتدال حقیقی
سیاره
منسوب به لهراسب
((لِ س))
فرهنگ فارسی معین
ورقه ای که حروف الفبا و نشانه های مختلف روی آن حک شده است که با فشار دادن آن نقش و حروف را به صفحه مورد نظر منتقل می کنند، حروف برگردان
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام وزیر طهمورث که مردی دانا و پارسا بود و شاه را به نیکی راهنمایی می کرد
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی رومی و نماینده قیصر روم در دربار انوشیروان پادشاه ساسانی
هاون، ظرف فلزی استوانه ای از جنس چوب، سنگ که در آن چیزی می کوبند یا می سایند، کابیله
چیزی که کسی را با آن بترسانند، چیزی که از چوب، پارچه یا سنگ و گچ به هیکل انسان در کشتزار برپا می کنند که جانوران بترسند و به زراعت آسیب نرسانند، داهل، مترس
خوراک اندک
جمع لهسم، آبراهه های تنگ
جوازه کابیله هاون، شتر پر توان هاونی است که با آن گندم و مانند آن میکوبند، سنگی که درون آنرا خالی کرده باشند و در آن چیز گذارند یا آب ریزند و بدان وضو گیرند، شتر پر زور و بارکش سخت خور
آنچه مردم رابدان ترسانند، چوبی که درمیان زراعت برپاکنند وصورتها وچیزها برآن نصب نمایند تاجانوران زیانکار بسوی مزرعه نیایند
((مِ))
فرهنگ فارسی معین
هاونی است که با آن گندم و مانند آن می کوبند، سنگی که درون آن را خالی کرده باشند و در آن چیز گذارند یا آب ریزند و بدان وضو گیرند، شتر پر زور و بارکش سخت خور
هول، آلارم، وحشت
هراسیدن، بیم، ترس، خوف
خوراک اندک
بیم، ترس، باک، پروا، اندیشه