جدول جو
جدول جو

معنی لهبی - جستجوی لغت در جدول جو

لهبی
(لِ)
منسوب است به لهب که بطنی است از ازد. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
لهبی
(لَ هََ)
منسوب است به لهب (بولهب) ، عموی پیغمبر اکرم. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
لهبی
(لَ هََ)
شاعری است و دو بیت ذیل او راست در لجلاج:
لیس خطیب القوم باللجلاج
و لا الذی یزحل کالهلیاج
و رب ّ بیداء و لیل داج
هتکته بالنص و الادلاج.
(البیان و التبیین ج 1 ص 48)
لغت نامه دهخدا
لهبی
(لَ با)
تأنیث لهبان. تشنه. ج، لهاب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لهیب
تصویر لهیب
زبانۀ آتش و گرمی آن
فرهنگ فارسی عمید
(لَ جَ)
دهی از دهستان زیدون بخش حومه شهرستان بهبهان واقع در 47000گزی جنوب باختری بهبهان و 11000گزی خاور شوسۀ آغاجاری به بهبهان. دشت، گرمسیر و مالاریائی. دارای 67 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
ابن ثور، صحابی است، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بی ی)
منسوب به لوبیه، از بلاد مصر. رجوع به لوبه شود. (سمعانی). حبشی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ فا)
زن ستم دیدۀ پریشان روزگار فریادخواه دریغخورنده. ج، لهافی، لهاف. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ ثا)
تأنیث لهثان. زن تشنه
لغت نامه دهخدا
(لُ هََ بَ)
قبیله ای است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لُ هََ)
ابن مالک اللهبی... قاله ابن منده و حکی فیه ابوعمر لهب مکبرا و به جزم الرشاطی قال ابن منده له خبر رواه عبدالله بن محمد العدوی باسناد لایثبت و قال ابوعمر روی خبراً عجیباً فی الکهانه و اعلام النبوه و اورد العقیلی حدیثه قال اخبرنا عبدالله بن احمد البلوی اخبرنی عماره بن زید حدثنی عبدالله بن العلا عن ابی الشعشاع بن بیاع بن الشعشاع حدثنی ابی عن لهیب بن مالک اللهبی قال حضرت عندرسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فذکرت عنده الکهانه قال فقلت له بابی انت و امی نحن اول من عرف حراسه السماء و خبر الشیاطین و منعهم من استراق السمع عند قذف النجوم و ذلک انا اجتمعنا الی کاهن لنا یقال له خطر بن مالک و کان شیخاً کبیراً قداتت علیه مائتا سنه و ثمانون سنه و کان من اعلم کهاننا فقلنا له یا خطر هل عندک علم من هذه النجوم التی یرمی بها فانا قد فزعنا و خفنا سوء عاقبتنا فقال:
عودوا الی السحر
ایتونی بسحر
اخبرکم الخبر
الخیر ام ضرر
ام لافق ام حدر
قال فاتیناه فی وجه السحر فاذا هو قائم شاخص نحو السماء فنادینا یا خطر یا خطر فاوما الینا ان امسکوا فانقض نجم عظیم من السماء فصرخ الکاهن رافعاً صوته:
اصابه اصابه
خامره عقابه
عاجله عذابه
احرقه شهابه
زایله جوابه
الابیات. و ذکر بقیه رجزه و شعره و من جملته:
اقسمت بالکعبه و الارکان
قد منع السمع عتاهالجان
بثاقب بکف ذی سلطان
من اجل مبعوث عظیم الشأن
یبعث بالتنزیل والفرقان.
و فیه قال فقلنا له ویحک یا خطر انک لتذکر امراً عظیماً فماذاتری لقومک قال اری لقومی مالااری لنفسی: ان یتبعوا خیر نبی الانس شهابه مثل شعاع الشمس. فذکر القصه و فی آخرها فما افاق خطر الابعد ثلاثه و هو یقول لا اله الا الله. فقال النبی لقد نطق عن مثل نبوه و انه لیبعث یوم القیامه امه واحده و اخرجه ابوسعد فی شرف المصطفی من هذا الوجه قال ابوعمر اسناده ضعیف لو کان فیه حکم لا ذکره لان رواته مجهولون و عماره بن زید اتهموه بوضع الحدیث و لکنه فی علم من اعلام النبوه و اصول لاتدفعه بل تشهد و تصححه. قلت یستفاد من هذا انه تجوز روایه الحدیث الموضوع اذا کان بهذین الشرطین ان لایکون فیه حکم وان یشهد له الاصول و هو خلاف مانقلوه من الاتفاق علی عدم جواز ذلک و یمکن ان یقال ذکر هذا الشرط من جمله البیان. (الاصابه ج 6 صص 9-10)
لغت نامه دهخدا
کشور لیبی لوبیه، لیبیا، لیبویا، لیبویه، کلنی سابق ایتالیا به آفریقای شمالی، شامل تری پولتین و سیرنائیک، دارای 1484000هزار گز مربع مساحت و 801هزار تن سکنه، مرکز آن طرابلس (تریپولی) است و آن پس از جنگ دوم جهانی مستقل گردید، نام صحرائی وسیع به شمال آفریقا
لغت نامه دهخدا
(ذَ هََ)
محمد بن احمد. مکنی به ابی عبدالله و ملقب بشمس الدین و مشهور بذهبی. یکی از مشاهیر مورخین است. او راست تاریخی از ظهور اسلام تا سال 740هجری قمری بنام تاریخ اسلام در دوازده مجلد. و این اثری مقبول و در غایت اعتبار است. و هم خود او از این تاریخ کتابی چند بنام، العبر. و سیر النبلاء و طبقات الحفاظ و طبقات القراء تخریج کرده است و بعض مورخین کتاب تاریخ اسلام او را تلخیص کرده اند. و شمس الدین محمد بن عبدالرحمن شماوی بر این کتاب ذیلی کرده است و وفات ذهبی بسال 748هجری قمری بود. (از قاموس الاعلام ترکی). و حاجی خلیفه کتب ذیل را بنام ذهبی مطلق آورده است و ظاهراً مراد محمد بن احمد است: اختصار اخبار الرواه علی بن یوسف قفطی. المقتنی فی سردالکنی. الکاشف، مختصر معجم الشیوخ مشتمل بر هزار شیخ. المشتبه. ارجوزهفی اسماء المدلسین. مختصر تاریخ نیشابور تألیف حاکم. مجرد فی رجال کتب السته. اختصار تهذیب الکمال فی معرفه الرجال، جمال الدین یوسف. و رجوع به محمد بن احمد الحافظ و رجوع به ابن قایماز شود. و در یکی از مآخذ آمده است: محمد بن احمد، ملقب به حافظ شمس الدین و معروف به ابن قایماز مصری. وفات او به سال 746 هجری قمری و بعضی 748 گفته اند. او راست: مختصر اطراف الکتب السته. مختصر تاریخ النحاه. الاعلام بالوفیات. تجرید فی اسماء الصحابه. مختصر ذیل ابن دبیثی در تاریخ بغداد. کتاب تاریخ اسلام. کتاب عبر. کتاب سیر النبلاء. کتاب طبقات الحفاظ. (این کتاب بطبع رسیده است). کتاب طبقات القراء. کتاب تذکره الحفاظ. کتاب اختصار تاریخ خوارزم تألیف محمد بن محمد بن ارسلان. کتاب تاریخ خلفاء راشدین. کتاب اخبار قضاه دمشق. کتاب التعزیه الحسنه بالاعزه. کتاب دول الاسلام. کتاب تهذیب الاسماء. (و این کتاب بطبع رسیده است). و در ریحانه الادب آمده است:
محمد بن احمد بن عثمان بن قایماز، ترکمانی الاصل و دمشقی المسکن و المدفن شافعی المذهب شمس الدین اللقب ابوعبدالله الکنیه ذهبی الشهره. محدث، حافظ، مورخ مشهور که در سوم ربیع الثانی 673 هجری قمری متولد و از اوان صغر بقرائت حدیث پرداخته و برای تحصیل آن مسافرتها کرده و از مشایخ بسیاری که بیشتر از یک هزار و دویست تن میباشند استماع حدیث کرده و تاج الدین سبکی که از تلامذۀ اوست گوید:
ذهبی محدث عصر و خاتمه الحفاظ و حامل لوای اهل سنت، وجماعت و در حفظ حدیث و رجال حدیث امام اهل عصر خود است و با این همه مراتب عالیه که در علم حدیث و رجال داراست در تواریخ و سیر نیز مهارتی بسزا دارد بلکه از مشاهیر مورخین اسلامی میباشد و مشاهیر وقایع دورۀاسلامی را از بدو ظهور آن دین مقدس تا سال هفتصد و چهلم هجرت خصوصاً اخبار و وقایع محدثین را در رشته تألیف آورده و ’تاریخ الاسلام’ نامیده و بعضی از افاضل آنرا تلخیص و شمس الدین محمد بن عبدالرحمن آنرا تذییل کرده است و در حدیث و رجال نیز تألیفات مفیدۀ بسیار دارد که همه آنها محل استفادۀ اهل علم است و از بلاد بعیده برای خواندن و شنیدن از خود او و برای استنساخ آنها مسافرت می کنند:
1- تاریخ الاسلام که ذکر شد. 2- تجرید اسماء الصحابه فی تلخیص اسدالغابه. 3- تذکره الحفاظ و این هر دو در حیدرآباد هند چاپ شده. 4- تذهیب تهذیب الکمال فی اسماء الرجال که درقاهره چاپ شده. 5- دول الاسلام که در حیدرآباد چاپ شده. 6- سیر النبلاء. 7- طبقات الحفاظ که آنرا جلال الدین سیوطی تلخیص کرده و در غوطه چاپ شده است. 8- طبقات القراء. 9- الطب النبوی که در مصر چاپ شده. 10- العبر بخبر غبر. 11- الکاشف. 12- مختصر السنن الکبیر للبیهقی. 13- المشتبه فی اسماء الرجال یا مشتبه النسبه که در لیدن چاپ شده. 14- المعجم الصغیر. 15- المعجم الکبیر. 16- میزان الاعتدال فی نقد الرجال یا فی اسماء الرجال که در لکناو و قاهره چاپ شده است. و غیر اینها و ذهبی درباره شیخین محبت بی نهایت داشته ودر شب ذیقعده سال 748هجری قمری (ذمح) در دمشق درگذشته و در باب الصغیر مدفون گردید و چند سال پیش از وفات خود نابینا بوده است. (ریحانه الادب ص 55 و 56). و در الاعلام زرکلی آمده است: ذهبی: 673- 748 هجری قمری / 1274- 1348 میلادی محمد بن احمد بن عثمان بن قایماز الذهبی، شمس الدین، ابوعبدالله : حافظ، مورخ علامه محقق. مولده و وفاته فی دمشق. رحل الی القاهره و طاف کثیراً من البلدان. و کف بصره سنه 741 هجری قمری تصانیفه کثیره تقارب المئه، منها ’دول الاسلام - ط’ جز آن. و ’طبقات الحفاظ - ط’ و المشتبه فی الاسماء و الانساب والکنی و الالقاب ط’ و ’العباب - خ’ فی التاریخ. و ’تاریخ الاسلام الکبیر - خ’ 36 مجلداً و ’سیر الاعلام النبلاء - خ’ و ’الاصابه فی تجرید اسماء الصحابه - ط’ و ’تذکره الحفاظ - ط’ اربعه اجزاء. و ’الکاشف خ’ فی تراجم رجال الحدیث. و ’العبر فی اخبار البشر - خ’ و ’طبقات القراء - خ’ و ’معجم اشیاخه -خ’ و ’الامامه الکبری - خ’ و ’الکبائر - خ’. و ’تذهیب تهذیب الکمال - خ’ فی رجال الحدیث. و ’میزان اعتدال فی نقد الرجال - خ’. و ’آداب حمله العلم - خ’ رساله. و ’المستدرک علی مستدرک الحاکم - خ’ فی الحدیث. واختصر کثیراً من الکتب. فوات 2- 183 و نکت و ذیلا طبقات الحفاظ - خ. (الاعلام زرکلی ج 3 ص 853). و صاحب معجم المطبوعات گوید: شمس الدین (673- 748 هجری قمری) ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان بن قایماز شمس الدین الذهبی الدمشقی الفارقی الشافعی ولد بدمشق و درس الحدیث من صغره و رحل فی طلبه حتی اتقنه، ثم انتقل الی مصر و قراء فیها العلوم الشرعیه سمع من خلائق یزیدون علی الف و مأتین و اخذ الفقه عن الکمال الزملکانی و ابن قاضی شهبه و لما عاد الی دمشق عین استاذاً الحدیث فی مسجد ام صالح ثم فی المدرسه الاشرفیه و غیرها. سمع من الجمع الکثیر و مازال یخدم هذا الفن (الحدیث) الی ان رسخت فیه قدمه و تعب اللیل و النهار و ماتعب لسانه و قلمه و ضربت باسمه الامثال و قام بدمشق یرحل الیه من سائر البلاد و تناویه السوءالات من کل ناد اطنب فیه السبکی ثم قال: و هو علی الخصوص سیدی و معتمدی و له علی من الجمیل ما اخجل وجهی و أملاء یدی جزاه الله عنی افضل الجزاء و قال البرزالی فی معجمه: رجل فاضل صحیح المذهب اشتغل و حصل و رحل و کتب الکثیر. و قال ابن شاکر الکتبی فی ترجمته حافظ لایجاری و لاحظ لایباری اتقن الحدیث و رجاله و نظر علله و احواله و عرف تراجم الناس و ازال الابهام فی تواریخهم والالباس، جمع الکثیر، و نفع الجم الغفیر و اکثر من التصنیف و وفر بالاختصار مؤنه التطویل فی التألیف له تاریخ الاسلام فی اثناعشر مجلداً اربی فیه علی من تقدمه بتحریر اخبار المحدثین خصوصاً و قطعه من سنه سبعمائه و اختصر منه مختصرات کثیره منها العبر و سیر النبلا و ملخص التاریخ قدر نصفه و طبقات الحفاظ و طبقات القراء و الاشاره و غیرذلک و قد عدد صاحب المنهل الصافی مؤلفاته، کانت وفاته بدمشق. 1- تجرید اسماءالصحابه تلخیص اسدالغابه اوله الحمدﷲ العلی الاعلی - ذکر فیه ان کتاب ابن الاثیر (ای اسدالغابه) نفیس مستقصی لاسماء الصحابه الذین ذکروا فی الکتب الاربعه وهو کتاب ابن منده و کتاب ابی نعیم و کتاب ابی موسی الاصبها نیین و کتاب ابن عبدالبر قال وزدت انا طائفه من الصحابه الذین نزلواحمص. الخ جزء 2 حیدرآباد سنه 1315عدد صحائف الجزئین 828. 2- تذکره الحفاظ (او) تذکره حفاظ الحدیث جزء 4 حیدرآباد (دون تاریخ). 3- تذهیب تهذیب الکمال فی اسماء الرجال (رجال الحدیث) انظر خلاصه تذهیب التهذیب لاحمد بن عبدالله الخزرجی. 4-دول الاسلام - وصل به الی سنه 715 هجری قمری و ذیله السخاوی الی سنه 744جزء 2 حیدرآباد 1333. 5-رساله فی الرواه الثقاهالمتکلم فیهم بما لایوجب ردهم - مصر 1324 هجری قمری و فی مجموعه رقم 60. 6- الطب النبوی - و فی کشف الظنون لجلال الدین السیوطی و لکن ینافیه ما بآخر النسخه الخطیه المودوعه فی دار الکتب المصریه (الفهرست جزء 6 ص 23) و هو مرتب علی ثلاثه فنون فی قواعد الطب فی الادویه و الاغذیه فی علاج الامراض طبع حجر مصر دون تاریخ نحو 1861 و بها مشه تسهیل المنافع فی الطب و الحکمه لابراهیم بن ابی ابکر الازرق و طبعت ترجمته باللغه الفرنسیه فی الجزائر سنه 1860م. 7- طبقات الحفاظ - لخصه جلال الدین السیوطی و زاد علیه - انظر سیوطی طبقات الحفاظ. 8- کتاب العلو للعلی الغفار فی صحیح الاخبار و سقیمها طبع علی نفقه محمد افندی ناصیف عن نسخه مطبوعه طبعاً حجریاً فی الهند - مط المنار 1332 ص 356. 9- المشتبه فی اسماء الرجال (رجال الحدیث) و یسمی ایضاً مشتبه النسبه. اوله: الحمدﷲ الذی لم یتخذ ولداً و لم یکن له شریک الخ قال علقت فیه کلام الحافظ عبدالغنی بن سعید الازدی و ابن ماکولا و ابن نقطه و ابن علاء الفرضی و غیرهم لکن اعتمد فیه علی ضبط القلم فکثر فیه الغلط و التحریف (کشف الظنون) لیدن 1863 و طبع بعنایه الاستاذ ذی یونغ الهولندی لیدن 1881 ص 612 و12. 10- میزان الاعتدال فی نقد الرجال و هو کتاب جامع لنقد رواهالاثار حاو لتراجم ائمه الاخبارمع ایجاز العبارات و ایفاء الاشارات و قال فی کشف الظنون هو کتاب جلیل فی ایضاح نقله العلم النبوی الفه بعد کتابه المغنی و زاد علیه زیادات حسنه من الرواه المذکورین فی الکتاب المذیل علی الکامل لابن عدی و رتبه علی حروف المعجم لکناو 1884 و 1301 جزء 3 مطالسعاده 1325. (معجم المطبوعات). و رجوع به ابن قایماز شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
گرمی آتش یا شعلۀ آن خالص از دود. (منتهی الارب). زبانۀ آتش. (مهذب الاسماء) .گرازۀ آتش (در تداول مردم قزوین). آتش شعله زن. (غیاث). زبانه زدن آتش. افروختن آتش. لهب:
خاطر از آب خضر و آتش موسی است زآنک
هم ز آب الطاف و هم ز آتش لهیبش یافتم.
خاقانی.
بر امید آتش موسی بخت
کز لهیبش سبز و تر گردد درخت.
مولوی.
و در هیچ بقعت روشنی و احراق و لهیب او (آتش) تغییر و تبدیل نپذیرد. (تاریخ بیهقی چ تهران ص 33)، سوز. سوزش. التهاب: و قد یوضع (ضمادالبنفسج) علی فم المعده اذا کان فیه لهیب. (ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
جایگاهی است در شعر افوه الاودی:
و جرّد جمعها بیض ٌ خفاف
علی جنبی بضارع فاللهیب.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
منسوب به وهب. هر چیز بخشیده شده از جانب خدا. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نُ با)
غارتگری. (منتهی الارب). اخذمال به قهر. (از متن اللغه). اسم است نهب را. نهبه. نهّیبی ̍. نهیبی ̍. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). رجوع به نهبه شود، اسم است انتهاب را. (از متن اللغه). اسم است منهوب را. (از اقرب الموارد). نهّیبی ̍. نهیبی ̍. (متن اللغه) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ بی ی)
آنچه به غارت بیارند. (دستورالاخوان)
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
منسوب به ذهب. از ذهب. از زر. زرّین. زرینه، برنگ زر. زرین. زرینه. دینارگون، مارقشیشای ذهبی. رجوع به مارقشیشا شود، زرگر
لغت نامه دهخدا
(شُ بی ی)
منسوب به شهبه. رجوع به شهبه شود، نام مویزی که از شهبه آرند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رَ با / رُ با)
ترس. (ناظم الاطباء). اسم است از رهب . (از اقرب الموارد). ترس، اسم است رهبه را. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به رهبوت و رهبه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ لَ با)
شتر استوار سخت. (منتهی الارب). شتر سخت. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(نَ با)
غارتگری. (منتهی الارب). رجوع به نهبی ̍ شود
لغت نامه دهخدا
(عِ هَِ بْ با)
به معانی عهباء است. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به عهباء شود
لغت نامه دهخدا
(تَ زَخْ خُ)
افشاندن دست را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: جاء فلان یتهبی. (اقرب الموارد). یعنی دست افشان آمد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فارغ شدن از کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غِ هَِ بْبا)
غهبّاء. اول جوانی. لغتی است در عهبّی ̍ بعین مهمله. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لهبه
تصویر لهبه
تشنگی، سپیدی ناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهیب
تصویر لهیب
گرمی آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبی
تصویر رهبی
ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذهبی
تصویر ذهبی
طلائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وهبی
تصویر وهبی
وهبی در فارسی خدا داد هر چیز بخشیده شده از جانب خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لابی
تصویر لابی
سرسرای بزرگ ورودی، تالار ورودی هتل و مهمان خانه (واژه فرهنگستان)، گروه یا جریانی که تلاش می کنند بر هیئت حاکمه یا بر کسانی در جهت منافع یا آرمان خود اثر بگذارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذهبی
تصویر ذهبی
طلایی، زرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لهیب
تصویر لهیب
((لَ))
شعله و زبانه آتش
فرهنگ فارسی معین