ولادیمیر ایلیچ الیانوف. متولد در دهم آوریل 1870 میلادی در شهر سیمبیرسک اولیانو وسک کنونی، کنار ولگا. پدر وی ایلانیکالائیویچ اولیانوف اصلاً از مردم طبقۀ دوم شهر آستراکان و معلم دبیرستان بود. لنین کودکی و جوانی را در ناحیۀ ولگا و ایالات سیمبیرسک، کازان و سامارا گذراند و دانشکدۀ حقوق کازان را به پایان رساند. در آغاز جوانی، برادر مهترش الکساندر، وی را به مسلک های سیاسی تندرو آن زمان هدایت کرد و خود به جرم سیاسی در اول مارس 1887 میلادی گرفتار شد و خواهر او آنّا نیز همین سرنوشت را یافت. پس از اتمام تحصیل حقوق در 31 اوت 1893 میلادی به پترزبورگ پایتخت روسیه تزاری رفت. در 8 دسامبر 1895 میلادی به جرم سیاسی زندانی شد و 14 ماه در زندان ماند و در 17 فوریۀ 1897 میلادی او را به سیبری تبعید کردند و تا 29 ژانویه 1900 میلادی در تبعید بود. پس از آنکه آزاد شد در 16 ژوئیه 1900 میلادی از روسیه هجرت و در سال 1905 میلادی مردم روسیه را به تأسیس حکومت کارگران و دهقانان دعوت کرد و در پایان اکتبر 1905 میلادی به روسیه بازگشت، اما بار دیگر در دسامبر 1907 ناچار شد به خارجه هجرت کند و در این دو سفر در فرانسه، سویس، آلمان، انگلستان، سوئد و فنلاند اقامت داشت و چندی نیز در دانمارک و چکوسلواکی بود و بیشتر در ژنو میزیست و در 1914 میلادی در جنگ اول بین الملل چندی در اتریش در زندان بود. سرانجام پس ازانقلاب روسیه در 27 مارس 1917 میلادی از شهر برن عازم روسیه شد و در سوم آوریل به دیار خود رسید و پس از کوششهای بسیار و زد و خوردهای حزبی، در 26 اکتبر 1917 نخستین دولت شوروی سوسیالیستی را در روسیه تشکیل داد. وی در 21 ژانویۀ 1924 میلادی در شهر گورکی به سکتۀ دماغی درگذشت و جسد مومیائی شدۀ وی را در مسکو در میدان سرخ در مقبره ای که برای او ساخته بودند گذاشتند اگوست. علامۀ فرانسوی، مولد پاریس. وی را تألیفات و کارهای قابل ملاحظه ای درباره تاریخ و جغرافیای فرانسه است (1844-1911 میلادی)
ولادیمیر ایلیچ الیانوف. متولد در دهم آوریل 1870 میلادی در شهر سیمبیرسک اولیانو وسک کنونی، کنار ولگا. پدر وی ایلانیکالائیویچ اولیانوف اصلاً از مردم طبقۀ دوم شهر آستراکان و معلم دبیرستان بود. لنین کودکی و جوانی را در ناحیۀ ولگا و ایالات سیمبیرسک، کازان و سامارا گذراند و دانشکدۀ حقوق کازان را به پایان رساند. در آغاز جوانی، برادر مهترش الکساندر، وی را به مسلک های سیاسی تندرو آن زمان هدایت کرد و خود به جرم سیاسی در اول مارس 1887 میلادی گرفتار شد و خواهر او آنّا نیز همین سرنوشت را یافت. پس از اتمام تحصیل حقوق در 31 اوت 1893 میلادی به پترزبورگ پایتخت روسیه تزاری رفت. در 8 دسامبر 1895 میلادی به جرم سیاسی زندانی شد و 14 ماه در زندان ماند و در 17 فوریۀ 1897 میلادی او را به سیبری تبعید کردند و تا 29 ژانویه 1900 میلادی در تبعید بود. پس از آنکه آزاد شد در 16 ژوئیه 1900 میلادی از روسیه هجرت و در سال 1905 میلادی مردم روسیه را به تأسیس حکومت کارگران و دهقانان دعوت کرد و در پایان اکتبر 1905 میلادی به روسیه بازگشت، اما بار دیگر در دسامبر 1907 ناچار شد به خارجه هجرت کند و در این دو سفر در فرانسه، سویس، آلمان، انگلستان، سوئد و فنلاند اقامت داشت و چندی نیز در دانمارک و چکوسلواکی بود و بیشتر در ژنو میزیست و در 1914 میلادی در جنگ اول بین الملل چندی در اتریش در زندان بود. سرانجام پس ازانقلاب روسیه در 27 مارس 1917 میلادی از شهر برن عازم روسیه شد و در سوم آوریل به دیار خود رسید و پس از کوششهای بسیار و زد و خوردهای حزبی، در 26 اکتبر 1917 نخستین دولت شوروی سوسیالیستی را در روسیه تشکیل داد. وی در 21 ژانویۀ 1924 میلادی در شهر گورکی به سکتۀ دماغی درگذشت و جسد مومیائی شدۀ وی را در مسکو در میدان سرخ در مقبره ای که برای او ساخته بودند گذاشتند اگوست. علامۀ فرانسوی، مولد پاریس. وی را تألیفات و کارهای قابل ملاحظه ای درباره تاریخ و جغرافیای فرانسه است (1844-1911 میلادی)
لنکن. (برهان). مصحف لنگهن. (حاشیۀ برهان). گرسنگی و فاقه و روزه باشد که هندوان موافق آئین و کیش و ملت خود بجای آورند. (آنندراج). لکهن: گر ترا لنگنت کند فربه سیر خوردن ترا ز لنگن به. سنائی (از آنندراج)
لنکن. (برهان). مصحف لنگهن. (حاشیۀ برهان). گرسنگی و فاقه و روزه باشد که هندوان موافق آئین و کیش و ملت خود بجای آورند. (آنندراج). لکهن: گر ترا لنگنت کند فربه سیر خوردن ترا ز لنگن به. سنائی (از آنندراج)
لژم. لجن که گل سیاه ته حوضها و لای بن تالابها باشد. (برهان). گل تیره را گویند که در بن حوضها و کولابها و سیه آبها بهم رسد و آن را لجن نیز خوانند. گل سیاه که در تک حوض و جوی و آبهای خفتۀ سنگین پدید آید. لجن آغشته بود به گل ؟ (لغت نامۀ اسدی) : کردم تهی دو دیده براو من چنانک رسم (کذا) تا شد ز اشکم آن زمی خشک چون لژن. عسجدی. آب ناخورده ازین برکۀ نیلوفرگون همچو نیلوفر تا فرق چرا در لژنم. اثیر اخسیکتی
لژم. لجن که گل سیاه ته حوضها و لای بن تالابها باشد. (برهان). گل تیره را گویند که در بن حوضها و کولابها و سیه آبها بهم رسد و آن را لجن نیز خوانند. گل سیاه که در تک حوض و جوی و آبهای خفتۀ سنگین پدید آید. لجن آغشته بود به گل ؟ (لغت نامۀ اسدی) : کردم تهی دو دیده براو من چنانک رسم (کذا) تا شد ز اشکم آن زمی خشک چون لژن. عسجدی. آب ناخورده ازین برکۀ نیلوفرگون همچو نیلوفر تا فرق چرا در لژنم. اثیر اخسیکتی