جدول جو
جدول جو

معنی لنژن - جستجوی لغت در جدول جو

لنژن
(لُ ژَ)
سخنور یونانی، مولد امز. وی وزیر زنوبی ملکۀ پالمیر بود (حدود 213-273 میلادی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لژن
تصویر لژن
لجن، گل و لای تیره رنگ که ته جوی و حوض آب جمع می شود
لش، لوش، بژن، لجم، لژم، غلیژن، غریژنگ، خرّ، خرد، خره، خلیش، کیوغ
فرهنگ فارسی عمید
(لِ)
ولادیمیر ایلیچ الیانوف. متولد در دهم آوریل 1870 میلادی در شهر سیمبیرسک اولیانو وسک کنونی، کنار ولگا. پدر وی ایلانیکالائیویچ اولیانوف اصلاً از مردم طبقۀ دوم شهر آستراکان و معلم دبیرستان بود. لنین کودکی و جوانی را در ناحیۀ ولگا و ایالات سیمبیرسک، کازان و سامارا گذراند و دانشکدۀ حقوق کازان را به پایان رساند. در آغاز جوانی، برادر مهترش الکساندر، وی را به مسلک های سیاسی تندرو آن زمان هدایت کرد و خود به جرم سیاسی در اول مارس 1887 میلادی گرفتار شد و خواهر او آنّا نیز همین سرنوشت را یافت. پس از اتمام تحصیل حقوق در 31 اوت 1893 میلادی به پترزبورگ پایتخت روسیه تزاری رفت. در 8 دسامبر 1895 میلادی به جرم سیاسی زندانی شد و 14 ماه در زندان ماند و در 17 فوریۀ 1897 میلادی او را به سیبری تبعید کردند و تا 29 ژانویه 1900 میلادی در تبعید بود. پس از آنکه آزاد شد در 16 ژوئیه 1900 میلادی از روسیه هجرت و در سال 1905 میلادی مردم روسیه را به تأسیس حکومت کارگران و دهقانان دعوت کرد و در پایان اکتبر 1905 میلادی به روسیه بازگشت، اما بار دیگر در دسامبر 1907 ناچار شد به خارجه هجرت کند و در این دو سفر در فرانسه، سویس، آلمان، انگلستان، سوئد و فنلاند اقامت داشت و چندی نیز در دانمارک و چکوسلواکی بود و بیشتر در ژنو میزیست و در 1914 میلادی در جنگ اول بین الملل چندی در اتریش در زندان بود. سرانجام پس ازانقلاب روسیه در 27 مارس 1917 میلادی از شهر برن عازم روسیه شد و در سوم آوریل به دیار خود رسید و پس از کوششهای بسیار و زد و خوردهای حزبی، در 26 اکتبر 1917 نخستین دولت شوروی سوسیالیستی را در روسیه تشکیل داد. وی در 21 ژانویۀ 1924 میلادی در شهر گورکی به سکتۀ دماغی درگذشت و جسد مومیائی شدۀ وی را در مسکو در میدان سرخ در مقبره ای که برای او ساخته بودند گذاشتند
اگوست. علامۀ فرانسوی، مولد پاریس. وی را تألیفات و کارهای قابل ملاحظه ای درباره تاریخ و جغرافیای فرانسه است (1844-1911 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(لُ ژِ)
فیزیک دان فرانسوی، مولد ’سن ژرمن آن لی’ (1811-1871 میلادی)
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش در (مارن علیا) از ولایت لانگرس نزدیک دیژان به فرانسه و دارای 301 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(لَ دِ)
پایتخت انگلستان کنار رود تایمز، بزرگترین شهر و مرکز تجاری اروپا و دارای 4میلیون و 400هزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(لَ گَ)
لنکن. (برهان). مصحف لنگهن. (حاشیۀ برهان). گرسنگی و فاقه و روزه باشد که هندوان موافق آئین و کیش و ملت خود بجای آورند. (آنندراج). لکهن:
گر ترا لنگنت کند فربه
سیر خوردن ترا ز لنگن به.
سنائی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ کِ)
نام میوه ای به هندوستان به بزرگی فندق و طعم انار. (از دزی)
لغت نامه دهخدا
(لِ نَ)
نام سه برادر نقاش فرانسوی، مولد به لان: آنتوان (1588-1648 میلادی) ، لوئی (1593-1648 میلادی) و ماتیو (1607-1677 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(لَ ژَ)
لژم. لجن که گل سیاه ته حوضها و لای بن تالابها باشد. (برهان). گل تیره را گویند که در بن حوضها و کولابها و سیه آبها بهم رسد و آن را لجن نیز خوانند. گل سیاه که در تک حوض و جوی و آبهای خفتۀ سنگین پدید آید. لجن آغشته بود به گل ؟ (لغت نامۀ اسدی) :
کردم تهی دو دیده براو من چنانک رسم (کذا)
تا شد ز اشکم آن زمی خشک چون لژن.
عسجدی.
آب ناخورده ازین برکۀ نیلوفرگون
همچو نیلوفر تا فرق چرا در لژنم.
اثیر اخسیکتی
لغت نامه دهخدا
گل و لای تیره که در ته حوض وبن تالاب باشد: آب ناخورده از بن برکه نیلوفرگون همچو نیلوفر تا فرق چرا در لژنم ک (اثیرا خسیکتی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لژن
تصویر لژن
((لَ ژَ))
لجن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لژن
تصویر لژن
لجن
فرهنگ واژه فارسی سره