معنی لندیدگی - جستجوی لغت در جدول جو
لندیدگی
(لُ دَ / دِ)
حالت و چگونگی لندیده
ادامه...
حالت و چگونگی لندیده
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر پسندیدگی
پسندیدگی
خوبی و نیکویی، پسندیده بودن
ادامه...
خوبی و نیکویی، پسندیده بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر سنجیدگی
سنجیدگی
سنجیده بودن، آزمودگی
ادامه...
سنجیده بودن، آزمودگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویر گندیدگی
گندیدگی
گندیده بودن، تعفن
ادامه...
گندیده بودن، تعفن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر گنجیدگی
گنجیدگی
جا گرفتگی، حالت گنجیده
ادامه...
جا گرفتگی، حالت گنجیده
فرهنگ فارسی عمید
خندندگی
(خَ دَ دَ / دِ)
عمل خندیدن. ضحک. (یادداشت بخط مؤلف)
ادامه...
عمل خندیدن. ضحک. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خندیدنی
(خَ دی دَ)
لایق خندیدن. سزاوار خندیدن. مضحک
ادامه...
لایق خندیدن. سزاوار خندیدن. مضحک
لغت نامه دهخدا
اندیشگی
(اَ شَ / شِ)
تغافل. (تاریخ بیهقی)
ادامه...
تغافل. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
بلندشدگی
(بُ لَ شُ دَ / دِ)
حالت بلند شدن: کبوه، بلندشدگی خدرک. (منتهی الارب). رجوع به بلند شدن و بلندشده شود
ادامه...
حالت بلند شدن: کَبوه، بلندشدگی خدرک. (منتهی الارب). رجوع به بلند شدن و بلندشده شود
لغت نامه دهخدا
انجیدگی
(اَ دَ / دِ)
زخم خوردگی. (یادداشت مؤلف)
ادامه...
زخم خوردگی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
پسندیدگی
(پَ سَ دی دَ / دِ)
حالت و چگونگی آنچه پسندیده باشد:
گوهری نیست پسندیده تر ازگوهر تو
با پسندیدگی گوهر فخر گهری.
فرخی
ادامه...
حالت و چگونگی آنچه پسندیده باشد:
گوهری نیست پسندیده تر ازگوهر تو
با پسندیدگی گوهر فخر گهری.
فرخی
لغت نامه دهخدا
خنبیدگی
(خَمْ دِ)
خمگشتگی. مایل شدگی. (یادداشت بخط مؤلف)
ادامه...
خمگشتگی. مایل شدگی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خندیدگی
(خَ دی دَ / دِ)
عمل خندیدن. (یادداشت بخط مؤلف)
ادامه...
عمل خندیدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
لنگیدگی
(لَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی لنگیده
ادامه...
حالت و چگونگی لنگیده
لغت نامه دهخدا
لندیدنی
(لُ دی دَ / دِ)
ازدر لندیدن. درخور لندیدن
ادامه...
ازدر لندیدن. درخور لندیدن
لغت نامه دهخدا
گندیدگی
(گَ دی دَ / دِ)
گندگی. (آنندراج). تعفن. عفونت. (ناظم الاطباء). رجوع به گندگی و تعفن شود، پوسیدگی. (ناظم الاطباء)
ادامه...
گندگی. (آنندراج). تعفن. عفونت. (ناظم الاطباء). رجوع به گندگی و تعفن شود، پوسیدگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
لندندگی
(لُ دَ دَ / دِ)
عمل لندنده
ادامه...
عمل لُندنده
لغت نامه دهخدا
لنجیدگی
(لَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی لنجیده. رجوع به لنجیده شود
ادامه...
حالت و چگونگی لنجیده. رجوع به لنجیده شود
لغت نامه دهخدا
تصویر گندندگی
گندندگی
گندنده بودن عمل گندیدن
ادامه...
گندنده بودن عمل گندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
نادیدگی
مفلسی تهی دستی، ندیده بودن نو کیسگی: این گدا چشمی واین نادیدگی از گدایی تست نزبگلربگی. (مثنوی لغ)
ادامه...
مفلسی تهی دستی، ندیده بودن نو کیسگی: این گدا چشمی واین نادیدگی از گدایی تست نزبگلربگی. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر لنگندگی
لنگندگی
کیفیت و حالت لنگنده
ادامه...
کیفیت و حالت لنگنده
فرهنگ لغت هوشیار
آبدیدگی
جامه یا متاعی دیگر که در آب افتاده و زیان ندیده باشد، خیس مرطوب تر
ادامه...
جامه یا متاعی دیگر که در آب افتاده و زیان ندیده باشد، خیس مرطوب تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گندیدنی
گندیدنی
آنچه که لایق گندیدن باشد متعفن شدنی، فاسد شدنی
ادامه...
آنچه که لایق گندیدن باشد متعفن شدنی، فاسد شدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گنجیدگی
گنجیدگی
کیفیت گنجیده گنجایش
ادامه...
کیفیت گنجیده گنجایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گردیدگی
گردیدگی
گردیده بودن
ادامه...
گردیده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر غمدیدگی
غمدیدگی
حالت و کیفیت غمدیده غمزدگی
ادامه...
حالت و کیفیت غمدیده غمزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گندیدگی
گندیدگی
عفونت، تعفن
ادامه...
عفونت، تعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پسندیدگی
پسندیدگی
ممتازی نیکویی
ادامه...
ممتازی نیکویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خندیدنی
خندیدنی
سزاوار خندیدن، لایق خندیدن
ادامه...
سزاوار خندیدن، لایق خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر لغزیدگی
لغزیدگی
کیفیت لغزیده لغزیده بودن
ادامه...
کیفیت لغزیده لغزیده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گندیدگی
گندیدگی
((گَ دِ))
تعفن، عفونت
ادامه...
تعفن، عفونت
فرهنگ فارسی معین
تصویر پسندیدگی
پسندیدگی
محبوبیت
ادامه...
محبوبیت
فرهنگ واژه فارسی سره
گندیدگی
بدبویی، تعفن، عفن، عفونت، فساد
ادامه...
بدبویی، تعفن، عفن، عفونت، فساد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پسندیدگی
محبوبیت، دوست داشتن
ادامه...
مَحبوبِیَت، دوست داشتَن
دیکشنری اردو به فارسی
سنجیدگی
جدّیّت
ادامه...
جِدِّیَّت
دیکشنری اردو به فارسی