جدول جو
جدول جو

معنی لنباندگی - جستجوی لغت در جدول جو

لنباندگی
(لُمْ دَ / دِ)
حالت و چگونگی لنبانده. رجوع به لنبانده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لُمْ نَنْ دَ / دِ)
حالت و صفت لنباننده
لغت نامه دهخدا
(لُمْ دَ)
درخور لنباندن
لغت نامه دهخدا
(اَمْ دَ / دِ)
حالت انبارده. (فرهنگ فارسی معین). انباشتگی. (برهان قاطع) (آنندراج). پری و بسیاری نعمت. (برهان قاطع) (آنندراج). انباشتگی و پری و بسیاری و فراوانی. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(لُ دَ دَ / دِ)
عمل لندنده
لغت نامه دهخدا
(لَ جَ دَ/ دِ)
حالت و چگونگی لنجنده. صفت لنجنده
لغت نامه دهخدا
(لَ گَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی لنگنده
لغت نامه دهخدا
(لُمْ دَ / دِ)
لنبانیده. با لقمه های بزرگ نیم خائیده فروبرده
لغت نامه دهخدا
(خُ گِ رِ تَ)
در تداول عوام، به آهستگی. باتأنی. باکاهلی. مس ّ و مس ّ:
پس نشست و نوشت بامس مس
قصه را چند صورت مجلس.
ملک الشعراء بهار (دیوان ج 2 ص 107).
رجوع به مس ومس شود
لغت نامه دهخدا
(لُمْ)
منسوب به لنبان، محلتی از اصفهان. منسوب به باب لنبان که محلۀ بزرگی است در اصفهان. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(لُمْ)
رفیع الدین. از شعرای مشهور اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری ایران و اهل قریۀ لنبان نزدیک اصفهان است. او را دیوانی است مرتب. این دو بیت از قصیده ای که در مدح فخرالدین زید بن حسن الحسینی سرود، نقل میشود:
جانا حدیث عشق ندانی کجا رسد
هرگز بود که دولت وصلت مرا رسد
من خود کیم که دولت وصلت طمع کنم
اینم نه بس که دوری هجرت به ما رسد.
(قاموس الاعلام ترکی).
رجوع به رفیع الدین شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
اسم از لاندن. عمل لاندن. رجوع به لاندن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از انباردگی
تصویر انباردگی
حالت انبارده انباشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنگندگی
تصویر لنگندگی
کیفیت و حالت لنگنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنبانده
تصویر لنبانده
بالقمه های بزرگ نیم خاییده فرو برده
فرهنگ لغت هوشیار
غذایی نرم (مانند پلویا نان) را باعجله و حرص و نیم جویده فرو دادن: خلاصه هزار کار سیاه و سفید میکند که بگانم فقط یکیش از دست جلال ساخته باشد: لمباندن
فرهنگ لغت هوشیار