حالت انبارده. (فرهنگ فارسی معین). انباشتگی. (برهان قاطع) (آنندراج). پری و بسیاری نعمت. (برهان قاطع) (آنندراج). انباشتگی و پری و بسیاری و فراوانی. (ناظم الاطباء).
حالت انبارده. (فرهنگ فارسی معین). انباشتگی. (برهان قاطع) (آنندراج). پری و بسیاری ِ نعمت. (برهان قاطع) (آنندراج). انباشتگی و پری و بسیاری و فراوانی. (ناظم الاطباء).
در تداول عوام، به آهستگی. باتأنی. باکاهلی. مس ّ و مس ّ: پس نشست و نوشت بامس مس قصه را چند صورت مجلس. ملک الشعراء بهار (دیوان ج 2 ص 107). رجوع به مس ومس شود
در تداول عوام، به آهستگی. باتأنی. باکاهلی. مس ّ و مِس ّ: پس نشست و نوشت بامس مس قصه را چند صورت مجلس. ملک الشعراء بهار (دیوان ج 2 ص 107). رجوع به مس ومس شود
رفیع الدین. از شعرای مشهور اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری ایران و اهل قریۀ لنبان نزدیک اصفهان است. او را دیوانی است مرتب. این دو بیت از قصیده ای که در مدح فخرالدین زید بن حسن الحسینی سرود، نقل میشود: جانا حدیث عشق ندانی کجا رسد هرگز بود که دولت وصلت مرا رسد من خود کیم که دولت وصلت طمع کنم اینم نه بس که دوری هجرت به ما رسد. (قاموس الاعلام ترکی). رجوع به رفیع الدین شود
رفیع الدین. از شعرای مشهور اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری ایران و اهل قریۀ لنبان نزدیک اصفهان است. او را دیوانی است مرتب. این دو بیت از قصیده ای که در مدح فخرالدین زید بن حسن الحسینی سرود، نقل میشود: جانا حدیث عشق ندانی کجا رسد هرگز بود که دولت وصلت مرا رسد من خود کیم که دولت وصلت طمع کنم اینم نه بس که دوری هجرت به ما رسد. (قاموس الاعلام ترکی). رجوع به رفیع الدین شود