جدول جو
جدول جو

معنی لمیرا - جستجوی لغت در جدول جو

لمیرا
از مراتع لنگای عباس آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از المیرا
تصویر المیرا
(دخترانه)
نمایانگر مردم، تمثیل کننده ملت، فدایی ایل، ال (ترکی) + میرا (فارسی)، ایل میرا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حمیرا
تصویر حمیرا
(دخترانه)
زن سفیدپوست، لقب عایشه همسر پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شمیرا
تصویر شمیرا
(دخترانه)
نام عمه شیرین در منظومه خسروشیرین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمیرا
تصویر سمیرا
(دخترانه)
عشق وزندگی سعید (دختر گندمگون)، هم صحبت شبانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زمیرا
تصویر زمیرا
(دخترانه و پسرانه)
بلبل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امیرا
تصویر امیرا
(دخترانه)
امیر (عربی) + ا (فارسی) امیره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لمیا
تصویر لمیا
(دخترانه)
زن سیاه و گندمگون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمیرا
تصویر سمیرا
گیاهی شبیه کاسنی که در طب به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لمیا
تصویر لمیا
آنکه در لبش سیاهی باشد
فرهنگ فارسی عمید
شهری به کلمبیا واقع در درۀ کوکا دارای 27000 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
مرکب از میان + کاف تصغیر و تحقیر، کمر خرد، کمر. میان:
این غاشیه کش گشته پیش کامل
این بسته میانک به پیش نظّام.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(لُ)
نام دهی جزء دهستان سالم بخش مرکزی شهرستان طوالش، واقع در 14هزارگزی جنوب هشتپر و طرفین شوسۀ انزلی به آستارا. جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی و دارای 1520 تن سکنه. آب آن از رود کلاسیرا. محصول آنجا برنج، غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان شال و جوراب بافی است و در تابستان مردم به ییلاق بشم میروند. دبستانی دارد و از سه محلۀ بالا و پائین واله ده تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
به معنی شرح باشد که آشکار کردن و ظاهر نمودن است، یعنی لفظ اندک را به معانی بسیار بیان کنند. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). از برساخته های دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
نام جبالی در جنوب گلیجان تنکابن قرب گرد کوه به مازندران. (از سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 20)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
شاخی که بدان حجامت کنند. (برهان) (فرهنگ رشیدی). شاخ حجامت. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
نام عمه شیرین است و در فرهنگها به غلط سمیرا ضبط شده، ولی در تمام نسخ تازه وکهن نظامی به شین آمده است و شاید فرهنگ نویسی از یک نسخۀ مغلوط به اشتباه افتاده است. (از یادداشت مؤلف و حاشیۀ وحید بر خسرو و شیرین ص 49) :
شمیرا نام دارد آن جهانگیر
شمیرا را مهین بانوست تفسیر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام عمه شیرین و ترجمه مهین بانو است. (آنندراج). مهین بانو عمه شیرین باشد. (برهان) (فرهنگ رشیدی) :
سمیرا نام داردآن جهانگیر
سمیرا را مهین بانو است تفسیر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
موضعی است در راه مکه مظمه. (جهانگیری). موضعی است دو منزلی در طریق مکه بعد از ’ثور’ وپیش از ’حاجر’ واقع شده است. گویند در اطرافش کوه هاو بیشه ها یافت شود. (از معجم البلدان) :
وز پی خضر و پر روح القدس چون خط دوست
در سمیرا سدره بر جای مغیلان دیده اند.
خاقانی.
رجوع به نزهه القلوب ص 176 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
شهری است در ایالت نیویورک از ایالات متحدۀ آمریکا که در شمال آپالاش قرار دارد. سکنۀ آن 49700 تن است
لغت نامه دهخدا
تصویری از نمیرا
تصویر نمیرا
لفظ اندک و معنی بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرا
تصویر میرا
میرنده، فانی: (و دیگر گویند گبران. . که ایزد اندر جهان نخستین چیز مردی آفرید و گاوی و آن مرد گیومرث خوانند و معنی گیومرث زنده گویای میرا بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمیرا
تصویر حمیرا
زن سپید، لقب عایشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمیرا
تصویر سمیرا
((سُ))
مصغر سمراء. زن گندم گون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میرا
تصویر میرا
میرنده، فانی
فرهنگ فارسی معین
فانی، میرنده، هالک
متضاد: پایا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
من، مال من
دیکشنری اردو به فارسی