جدول جو
جدول جو

معنی لل - جستجوی لغت در جدول جو

لل
پشه ی معمولی، نوعی پشه خون آشام
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لله
تصویر لله
برای خدا، برای رضای خدا، خدای را
لله الحمد: سپاس خدای را
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لله الحمد
تصویر لله الحمد
سپاس خدای را، له الحمد، بحمد اللّٰه، المنّة للّه، الحمد للّٰه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لله
تصویر لله
مردی که پرستار و مربی شاه زادگان و کودکان بزرگ زادگان بوده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از للگی
تصویر للگی
لله بودن، شغل و عمل لله
فرهنگ فارسی عمید
(لَ لَ لو تُ)
دهی از دهستان نازلو از بخش حومه شهرستان ارومیه، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 7هزارگزی خاور شوسۀ ارومیه به سلماس. جلگه، معتدل و مالاریائی و دارای 102 تن سکنه. آب آن از نازلوچای. محصول آنجا غلات، چغندر، توتون، حبوبات و کشمش. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی و راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
موضعی در 4میلی میان خرما در مازندران. (مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 61)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
یکی از سرداران اگوستوس امپراطور روم که در حدود سال 23 قبل از میلاد مأمور جنگ با اشکانیان شد و چون او را به همدستی با دشمن متهم کردند خود را بکشت. (ترجمه تمدن قدیم فوستل دو کولانژ ص 502)
نام مردی رومی و دوست سیپون آفریقائی. تولد حدود 235 و وفات حدود 165 ق. م
لغت نامه دهخدا
(لِ)
از شاهان روم شرقی پس ازقسطنطین: و چون او (قسطنطین) گذشته شد یکی از یونانیان بیرون آمد للیانوس نام و دین ترسایی باطل کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 70). باید دانست که وی یکی از سی تن جبابره است که پس از گالیونوس کسب شهرت کردند. (مائۀ سوم)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
در تداول مردم چالوس، کاکنج. عروس درپرده. عروسک درپرده. کجومن. قسولیدوس. دوباروح. و میوۀ آنرا جوزالمزح و حب اللهو و عبب و عبعب نامند
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ / لِ وُ دَ دَ / دِ)
رجوع به لله و به دده شود
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ وَ جِ سَ)
نام دهی جزء دهستان حسن کیاده بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان، واقع در بیست هزارگزی شمال آستارا، کنار دریا و شش هزارگزی خاور حسن کیاده. جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی و دارای 232 تن سکنه. آب آن از نهر مسکوکلایه و استخر. محصول آنجا برنج، ابریشم و کنف. شغل اهالی زراعت و صید مرغابی و راه آن مالرو است و از کنار ساحل اتومبیل توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَوَ گَ)
موضعی میان انارمرزچل و سه پشته چل مازندران. (مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 61)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ مَ چُ)
دهی از دهستان رودپی بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 14هزارگزی شمال ساری و دوهزارگزی باختری راه شوسۀ ساری به فرح آباد. دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی و دارای 300 تن سکنه. آب از رود خانه تجن. محصول آنجا غلات، برنج، پنبه، صیفی و کنف. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لَ لِ مَ)
دهی از دهستان برگشلو حومه شهرستان ارومیه، واقع در 8هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 2500گزی شمال شوسۀ گلمانخانه ارومیه. جلگه، معتدل و مالاریائی و دارای 440 تن سکنه. آب آن از شهرچای. محصول آنجا غلات، حبوبات، توتون، انگور و چغندر. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی جوراب بافی و راه آن ارابه رو است و تابستان اتومبیل توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ لی)
دهی از دهستان نازلو از بخش حومه شهرستان ارومیه، واقع در 23هزارگزی شمال خاوری ارومیه و ده هزارگزی خاور شوسۀ ارومیه به سلماس. جلگه، معتدل و سالم و دارای 160 تن سکنه. آب آن از نازلوچای. محصول آنجا غلات، حبوبات، توتون و کشمش. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی جوراب بافی و راه آن ارابه رو است و تابستان اتومبیل توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از للک
تصویر للک
کرات لاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از للکا
تصویر للکا
قسمی کفش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله
تصویر لله
برای رضای خدا
فرهنگ لغت هوشیار
عکل و شغل لله لله بودن: و آن حضرت بدست مرشد قلی خان در آمد به مشهد مقدی تشریف آورده اند. للگی مرشد قلی خان و در میانه استاجلو بودن مکروه خاطر شریفش بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله در قائل
تصویر لله در قائل
گوینده را نیکی بفزایاد
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است بنگرید به امیر عنوان احترام آمیز لله: محمد خان شرف الدین اغلی تکلو لله میرزا و امیر الامرا گردید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله را
تصویر لله را
خدای را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله درکما
تصویر لله درکما
نیکی دهاد خدا مر شما دو تن را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله درکم
تصویر لله درکم
خدایتان نیکی دهاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله درک
تصویر لله درک
خدایت نیکی دهاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله درالقائل
تصویر لله درالقائل
گوینده را نیکی بفزایاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله باشی
تصویر لله باشی
لله و اله بزرگ لله ها مهتر لالایان، عنوان احترام آمیز لله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله الحمد
تصویر لله الحمد
سپاس مر خدای را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله آقا
تصویر لله آقا
لله بانا عنوان احترام آمیز لله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله الحمد و المنه
تصویر لله الحمد و المنه
سپاس مر نیکی خدای را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله الحمد فی کل حال
تصویر لله الحمد فی کل حال
سپاس مر خدای را همه گاه
فرهنگ لغت هوشیار
سپاس مر خدای را درآغاز و در پایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله
تصویر لله
((لَ لِ))
مردی که مربی و پرستار کودک است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لله
تصویر لله
((لِ لْ لا))
برای خدا، برای رضای خدا
فرهنگ فارسی معین