- لقانطه
- خوردنگاه رستوران
معنی لقانطه - جستجوی لغت در جدول جو
- لقانطه ((لُ طَ یا طِ))
- رستوران، مهمان خانه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زیرکی هوشیاری
چیزی بی ارزش که بر زمین افتاده باشد
زیرکی هوشیاری
شکسته و ریزه هر چیز بی بها، خوشه برچیده جمع لقاطات
دیدار کردن
نادرست نویسی لغاندن لغ کردن پارسی است لق کردن شل و نااستوار و جنبان ساختن
لسانیه در فارسی: زبانی وات های زبانی: ر ز س ش در پارسی و ص ض در تازی مونث لسانی. یا حروف لسانیه. عبارتند از: ر ز س ش ص ض
نفرین
به عنوان انعام
افتاده چفت شب بند در
جنبانده، حرکت داده، تکان داده
قانت، فرمان برنده، فرمان بردار، مطیع و متواضع به خداوند، نمازخوان
زویج، نوعی خوراک که از تکه های رودۀ گاو یا گوسفند پر شده از پیه و گوشت تهیه می شود، زونج، زنّاج، زیچک، برای مثال چو خر بی خرد زآنی اکنون که آنگه / به مزد دبستان خریدی لکانه (ناصرخسرو - ۴۱)
آلت تناسل مرد
آلت تناسل مرد
مونث قاطن بنگرید به قاطن
مونث قانص و اندرونه مرغ چینه دان پرنده
اندرونه مرغ
نومید گشتن نومید ی
مونث لاقط و پست خوار ناکس
(حرکت داده جنبانیده
پارسی تازی گشته لبانه دیو سپید سینه پچ سینه بیخ از گیاهان آرزو نیاز درختچه ایست از تیره فرفیون که مخصوص نواحی کم ارتفاع و پست جنگل میباشد. این گیاه در سراسر نواحی معتدل و گرم کره زمین میروید. عصاره انساج این گیاه در پزشکی بعنوان مدر تجویز میشود و همچنین برای پانسمان جراحتها و زخمها بکار میرود دیو سفید سینه بیخ سینه پچ لاغیه لاعیه
ستون
لحان توضیح ه آخر برای مبالغه است
نرم گردیدن
نکانه: چو خربی خبرزانی اکنون که آنگه بمزد دبستان خریدی لکانه. (ناصر خسرو. 381)، آلت تناسل مرد قضیب: گر زانکه لکانه است (لکانه ت لغ) آرزویت اینک بمیان ران من لکانه. (طیان لفااف. 432)
مونث لقیط و لفتره فرومایه
نادرست نویسی لغنده پارسی است آنچه بلقد آنچه در جای خود جنبد و نااستوار باشد (دندان و میخ وغیره)
پارسی تازی گشته لکانه روده پر کرده با گوشت پخته و نخود چو خر بی خبر زانی اکنون که آن گه - به مزد دبستان خریدی لکانه (ناصر خسرو)، شرم مرد به دنیا رای و میل آن نباشد ملک نی فرج خواهد نه لکانه (فخری) نکانه: چو خربی خبرزانی اکنون که آنگه بمزد دبستان خریدی لکانه. (ناصر خسرو. 381)، آلت تناسل مرد قضیب: گر زانکه لکانه است (لکانه ت لغ) آرزویت اینک بمیان ران من لکانه. (طیان لفااف. 432)
آنچه از روی زمین برچیده و برداشته شود، در فقه چیز برزمین افتاده که صاحبش شناخته نشود
جای زندگی جانوران اعم از پرنده، خزنده، چرنده، حشره و درنده، آشیان، آشیانه
خانۀ انسان
بیکاره، تنبل،برای مثال کنون جویی همی حیلت که گشتی سست و بی طاقت / تو را دیدم به برنایی فسار آهخته و لانه (کسائی - ۵۸)
بی قید
خانۀ انسان
بیکاره، تنبل،
بی قید
خشک نا امید نومید مایوس، جمع قانطین
آشیان، آشیانه و خانه زنبور و جانوران پرنده و چرنده و درنده میباشد