جدول جو
جدول جو

معنی لقانطه - جستجوی لغت در جدول جو

لقانطه(لُ طَ / طِ)
این کلمه ظاهراً یونانی است و در مملکت عثمانی به معنای رستوران است. و عثمانیها قاف نویسند و کاف تلفظ کنند (لکانته) و در ایران به غلط آن را با قاف نوشته و هم قاف تلفظ کنند
لغت نامه دهخدا
لقانطه
خوردنگاه رستوران
تصویری از لقانطه
تصویر لقانطه
فرهنگ لغت هوشیار
لقانطه((لُ طَ یا طِ))
رستوران، مهمان خانه
تصویری از لقانطه
تصویر لقانطه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قانته
تصویر قانته
قانت، فرمان برنده، فرمان بردار، مطیع و متواضع به خداوند، نمازخوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لقاطه
تصویر لقاطه
چیزی بی ارزش که بر زمین افتاده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لانده
تصویر لانده
جنبانده، حرکت داده، تکان داده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلقانه
تصویر قلقانه
به عنوان انعام
فرهنگ فارسی عمید
(لَ یَ)
تیزی. دریافت و زودفهمی. لقانه. لقن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دهی جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه. آب آن از رود خانه مزدقان و محصول آن غلات و بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(طَ فَ)
آمیختن. (المصادر زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، موافق آمدن. (المصادر زوزنی). سازواری نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). موافقت کردن. (از اقرب الموارد) ، دائم شدن و گویند: قانی له الشی ٔ، ای دام. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
جور کردن با یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی نسخۀ خطی کتاب خانه سازمان ورق 198). و رجوع به قاسط شود
لغت نامه دهخدا
(ضَ زَ)
بسیار انبوه کردن بر چاه و مانند آن. (ناظم الاطباء). و رجوع به ضناط (ض ) شود
لغت نامه دهخدا
(لَ یَ)
راندگی. لعان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ دی دَ / دِ تَ)
لقان ساختن. جنبان ساختن. بر جای متحرک گردانیدن
لغت نامه دهخدا
(سَ مَ)
دیدار کردن. (منتهی الارب). لقی . رجوع به لقی شود
لغت نامه دهخدا
(زَلْ / زَ لَ)
لحن. لحانه. لحون. خطا کردن در خواندن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لِ نی یَ)
لسانی. منسوب به لسان.
- حروف لسانیه، ’ر ’’ز’، ’س’، ’ش’، ’ص’، ’ض’. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ نِ طَ)
جمع واژۀ عشنّط. (ناظم الاطباء). رجوع به عشنط شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
دهی است از بخش روانسر شهرستان سنندج. این ده در 4 هزارگزی جنوب روانسر و کنار راه فرعی روانسر به سنجابی قرار گرفته. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن سرد است. سکنۀ آن 70 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد، و در تابستان اتومبیل میتواند برود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
یعنی خداوند خلق میکند، نام اشخاص معدودی از نسل قورح که در عهد عتیق مذکورند: اول پدرسموئیل و شوی حنّا که معروفتر از همه و شخصی عبرانی و متقی بود، دوم نام سه تن از بنی قورح که پیش از داود بودند. رجوع به قاموس کتاب مقدس ص 95 و 96 شود
لغت نامه دهخدا
(حُ نَ)
یکی حلقان. (منتهی الارب). رجوع به حلقان شود
لغت نامه دهخدا
(بَ رِ طَ)
جمع واژۀ بقراط.
لغت نامه دهخدا
(لُ)
موضعی است نزدیک حاجر از منازل بنی فزاره. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(لُ طَ)
شکسته و ریزۀ هر چیزی رایگان و بی بها و از زمین برگرفته، خوشۀ برچیده. (منتهی الارب). ج، لقاطات
لغت نامه دهخدا
(لَ نَ)
تیزی. دریافت و زودفهمی. لقنه. لقن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نِ طَ)
تأنیث قانط. زن نومید. رجوع به قانط شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از لقانیه
تصویر لقانیه
زیرکی هوشیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعانیه
تصویر لعانیه
نفرین
فرهنگ لغت هوشیار
لسانیه در فارسی: زبانی وات های زبانی: ر ز س ش در پارسی و ص ض در تازی مونث لسانی. یا حروف لسانیه. عبارتند از: ر ز س ش ص ض
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی لغاندن لغ کردن پارسی است لق کردن شل و نااستوار و جنبان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقیانه
تصویر لقیانه
دیدار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقاطه
تصویر لقاطه
شکسته و ریزه هر چیز بی بها، خوشه برچیده جمع لقاطات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقاطه
تصویر سقاطه
افتاده چفت شب بند در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقانه
تصویر لقانه
زیرکی هوشیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقاطه
تصویر لقاطه
((لُ طَ))
چیزی بی ارزش که روی زمین افتاده باشد، جمع القاط
فرهنگ فارسی معین