جدول جو
جدول جو

معنی لفوف - جستجوی لغت در جدول جو

لفوف
جمع لف
تصویری از لفوف
تصویر لفوف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ملفوف
تصویر ملفوف
در نوردیده و پیچیده شده، در لفافه پیچیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملفوف
تصویر ملفوف
در نور دیده، فراهم آورده پیچیده شده (در لفاف) درنوردیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملفوف
تصویر ملفوف
((مَ))
پیچیده شده، در لفافه
فرهنگ فارسی معین
جمع دف، چنبرک ها چنبریست که پوستی بر آن چسبانند و قوالان آنرا با انگشت نوازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفوف
تصویر رفوف
جمع رف، از پارسی رف ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زفوف
تصویر زفوف
شترمرغ، شتر تیزتک
فرهنگ لغت هوشیار
سیاهی بج (بج لثه معیارجمالی)، آرد بیخته، داربوی آرد پخته (مطلقا)، داروی خشک کوبیده هر گونه گرد دارویی، اختصاصا مخلوطی از کوبیده دانه های گرد شده چند گونه گیاه طبی است که به عنوان باد شکن مصرف میشده. توضیح گیاهانی که در تهیه سفوف به کار میرفته عبارتند از زیره سیاه تخم گشنیز گز علفی ترنجبین و برخی گیاهان دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفوف
تصویر صفوف
جمع صف، رده ها رسته ها جمع صف رده ها رسته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفیف
تصویر لفیف
آمیخته و به هم درپیچیده، درختان انبوه و درهم پیچیده، گروهی از مردم که در یک جا گرد آمده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفوف
تصویر سفوف
داروی خشک کوبیده، داروی نرم که روی زبان بریزند و فروببرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفوف
تصویر صفوف
صف ها، رده ها، رج ها، ردیف ها، راسته ها، جمع واژۀ صف
شصت و یکمین سورۀ قرآن کریم ها، مدنی ها، دارای ۱۴ آیه، حواریین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لفیف
تصویر لفیف
آمیخته و بهم درپیچیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفوت
تصویر لفوت
بد خوی ترشروی، سخن چین: زن، چشم چران: زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفلف
تصویر لفلف
لفلاف: سست: مرد، کند زبان گرانزبان
فرهنگ لغت هوشیار
مرده پیچ، چکسه لامه: آنچه بر چیزی پیچند پارچه بیرونی که بر مرده پیچند، پارچه و کاغذی که بر چیزی پیچند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفوف
تصویر سفوف
((سَ))
آرد بیخته، هر داروی کوبیده که خشک مصرف کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صفوف
تصویر صفوف
((صُ))
جمع صف، رده ها، رسته ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لفیف
تصویر لفیف
((لَ))
گروه پراکنده از مردم، درپیچیده، جمع لفایف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لفاف
تصویر لفاف
((لِ یا لَ فّ))
پارچه و کاغذی که بر چیزی پیچند
فرهنگ فارسی معین
آبدان گاو، پوسته هسته پوسته دانه سپیدک ناخن، پوسته هسته پوسته دانه، پارچه راهراه، پارچه گلدار، پنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفف
تصویر لفف
گرانزبانی
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی تازی گشته لوف: پیلگوش صباانگیخته هر سو خروشی زده بر گاو چشمی پیلگوشی (نظامی) بنگرید به لوف ابر گیاهی، گیاهی است از تیره قلقاس ها که بنام اریصارون (اریسارون) نیز مشهور است و یکی از گونه های گل شیپوری است اریصارون صراخه نسرش زیس، نام چندگیاه از قبیل انجبار و گونه های آرن
فرهنگ لغت هوشیار
ملفوفه در فارسی مونث ملفوف: در نور دیده در پیچیده مونث ملفوف یا ملفوفه فرمان. فرمان پادشاه که قطع آن کوچکتراز فرمان باشد و بمهر کوچک شاه ممهور شده و مقید بر ثبت در دفاتر نباشد
فرهنگ لغت هوشیار