جدول جو
جدول جو

معنی لفاق - جستجوی لغت در جدول جو

لفاق(لِ)
لفاق و تلفاق، دوجامه است که هر دو را بر هم دوزند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آفاق
تصویر آفاق
(دخترانه)
افقها، عالم آسمان، زمانه روزگار، نام همسر نظامی گنجوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نفاق
تصویر نفاق
رواج و رونق گرفتن خرید و فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفاق
تصویر صفاق
پوست نازکی که زیر پوست ظاهر بدن است، پوست نازک درونی که شکم را از قسمت پایین مجزا می کند، پردۀ درون شکم که روده ها در میان آن قرار دارد و هرگاه قسمت پایین آن شکاف پیدا کند، سبب عارضۀ فتق می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آفاق
تصویر آفاق
کرانه های آسمان، کشورها، جهان هستی، وجود، همۀ جهان، مردم جهان، کنارها، اطراف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لفاح
تصویر لفاح
مردم گیا، گیاهی به بلندی یک متر با گل های سفید، برگ های شبیه برگ انجیر، میوۀ سرخ رنگ و به قدر زیتون و ریشه ای شبیه پیکر انسان، سگ کن، مردم گیاه، استرنگ، یبروح الصّنم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وفاق
تصویر وفاق
با یکدیگر همکاری کردن، اتحاد، سازگاری، سازواری
فرهنگ فارسی عمید
(غِ)
زن درازبالا. (منتهی الارب) (آنندراج). الطویله من النساء. (اقرب الموارد) ، امراءه غلفاق المشی، زن تیزرو. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
راه روشن و نمایان. گویند: طریق دلفاق. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لهاق
تصویر لهاق
سپید، گاو نر سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیاق
تصویر لیاق
چرا گاه، پایداری ایستادگی در کار آفرازه آلاو
فرهنگ لغت هوشیار
مرده پیچ، چکسه لامه: آنچه بر چیزی پیچند پارچه بیرونی که بر مرده پیچند، پارچه و کاغذی که بر چیزی پیچند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفاق
تصویر نفاق
دوروئی کردن، کفر در دل نهفتن و ایمان به زبان آشکار کردن، دوزبانی
فرهنگ لغت هوشیار
سازگاری، مهر، یگانگی سازواری کردن همراهی کردن، سازواری همراهی یکدلی مقابل نفاق: ... تا باشد که ببرکت این وفاق و اتفاق دام از جای بر گرفته شود
فرهنگ لغت هوشیار
خاک، ناچیز، اندک، رخت کالا که بر زمین افتاده ستبران: زن، ران ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفات
تصویر لفات
گول بدخوی
فرهنگ لغت هوشیار
سابیزک مهر گیاه، دستنبو از گیاهان، باراسترنگ (یبروح) مهر گیاه، بار درخت مهر گیاه. یا بیخ لفاح. مهر گیاه. یا لفاح بری. مهر گیاه، دستنبو
فرهنگ لغت هوشیار
تره از گیاهان تفیده از دهان بیرون انداخته دازه دان، برون نگر، زبان باز آنکه الفاظ را در ید قدرت خود دارد، آنکه بالفاظ بیش از معانی توجه دارد، زبان باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفاع
تصویر لفاع
چادر که زنان بر خود پیچند بالا پوش، گلیم گستردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لزاق
تصویر لزاق
چسب، گای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفام
تصویر لفام
سنی بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفان
تصویر لفان
انار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلفاق
تصویر غلفاق
دراز بالا زن، تیز رو زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لماق
تصویر لماق
ناشتا شکن خوراک کم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحاق
تصویر لحاق
نیام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلاق
تصویر فلاق
بریدن شیر ترشیدن شیر شیر بریده شیر ترشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفاق
تصویر صفاق
بسیار سفر کننده، بسیار تصرف کننده در کار تجارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفاق
تصویر رفاق
جمع رفیق، همراهان همرایان دمسازان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفاق
تصویر آفاق
جمع افق، کران ها، آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفاق
تصویر آفاق
جمع افق، کرانه های آسمان، دشت، عالم، جهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رفاق
تصویر رفاق
((رِ))
جمع رفقه. یاران، همراهان
فرهنگ فارسی معین
((ص))
پرده ای است دوجداره و دارای ترشح مخصوص در بین دو جدار که منضم به اعضای داخل بطن و لگن می باشد، صفاق اصل مزودرمی دارد و لایه مجاور به احشاء آن را صفاق احشایی و لایه مجاور به عضلات شکم را صفاق جداری گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لفاف
تصویر لفاف
((لِ یا لَ فّ))
پارچه و کاغذی که بر چیزی پیچند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لفاظ
تصویر لفاظ
((لَ فّ))
زبان باز، پرحرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آفاق
تصویر آفاق
کرانه ها، کنارهامون، کران تا کران
فرهنگ واژه فارسی سره