- لفاع
- چادر که زنان بر خود پیچند بالا پوش، گلیم گستردنی
معنی لفاع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پینه پاره
دفع کردن از کسی، همدیگر را راندن
پدافند
انبار کردن چاش (غله)
تل، پشته، زمین بلند
مردم گیا، گیاهی به بلندی یک متر با گل های سفید، برگ های شبیه برگ انجیر، میوۀ سرخ رنگ و به قدر زیتون و ریشه ای شبیه پیکر انسان، سگ کن، مردم گیاه، استرنگ، یبروح الصّنم
کژ دست و پایی ازبیماری های ستور
سوزاننده، پیمان شکننده خلاف کننده و عده را، سوزاننده، دردی سوزاننده، گزنده سخت گزنده، زبان گز مانند خردل و سرکه
کویک باد بزنی از گیاهان
اندک اندک، جمع لمعه، : گیاهان پژمرده گروه های بسیار گیاهزار ها سبزه زارها روزی های بخور و نمیر درخشنده، شمشیر درخشنده بسیار درخشان، شمشیر درخشنده. لمالم. پر لبالب مالامال: نه از لشکر ما کسی کم شده است نه این کشور از خون لمالم شده است
مگس گز مگس گزنده گلیم ستبر مگس
نو رسته نو دمیده گیاه گیاه نورسته علف تازه روییده
انار
سنی بند
مرده پیچ، چکسه لامه: آنچه بر چیزی پیچند پارچه بیرونی که بر مرده پیچند، پارچه و کاغذی که بر چیزی پیچند
تره از گیاهان تفیده از دهان بیرون انداخته دازه دان، برون نگر، زبان باز آنکه الفاظ را در ید قدرت خود دارد، آنکه بالفاظ بیش از معانی توجه دارد، زبان باز
سابیزک مهر گیاه، دستنبو از گیاهان، باراسترنگ (یبروح) مهر گیاه، بار درخت مهر گیاه. یا بیخ لفاح. مهر گیاه. یا لفاح بری. مهر گیاه، دستنبو
گول بدخوی
خاک، ناچیز، اندک، رخت کالا که بر زمین افتاده ستبران: زن، ران ستبر
تند و سخت
سود رسان
سر بند شیشه
پشته زمین بلند زمین بلند پشته: اعلام علم و ادب به یفاع قدرعلما آن دیار مرتفع و منشور
((دِ))
فرهنگ فارسی معین
از دستبرد دشمن حفظ کردن، بازداشتن، پس زدن، پاسخ طرف مقابل در هر دعوی، جنگی که مسلمانان با کافران کنند برای جلوگیری از حمله آنان
بسیار درخشان
از کسی حمایت کردن، بدی و آزاری را از خود یا از دیگری دور کردن، وطن و ناموس و حقوق خود را از دستبرد دشمن حفظ کردن
نا شکیبا، بیمار، دوستی
لای توی درون