جدول جو
جدول جو

معنی لفات - جستجوی لغت در جدول جو

لفات
گول بدخوی
تصویری از لفات
تصویر لفات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلفات
تصویر تلفات
ضایعات، مرگ و میرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلفات
تصویر سلفات
لاتینی تازی گشته کات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفات
تصویر آفات
جمع آفت، آسیبها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفات
تصویر آفات
آسیب ها، آفت ها، گزندها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وفات
تصویر وفات
مرگ، درگذشت، میرش
فرهنگ واژه فارسی سره
شکسته از هم ریخته ریزه ریزه، ریزه گیاه، کهنه حطام، از هم پاشیده شده ریزه ریزه شده، پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفات
تصویر خفات
مرگ ناگاه ناگاه مردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفات
تصویر صفات
جمع صفت، اوصاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عفات
تصویر عفات
عفوکنندگان، آمرزندگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رفات
تصویر رفات
شکسته شده، از هم ریخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آفات
تصویر آفات
آفت ها، بلاها، زیان ها، جمع واژۀ آفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلات
تصویر فلات
هر یک از قسمت های مرتفع و بسیار پهناور سطح زمین که حداقل از یک طرف به زمین پست تری محدود است
تار، برای مثال تا لباس عمر اعدایش نگردد بافته / تار تار پود پود اندر فلات آن فوات (رودکی۱ - ۷۰)
فلات قاره: در علم زمین شناسی قسمتی از کف اقیانوس که متصل به خشکی ساحلی می باشد و محل ته نشت هایی است که اصل آن ها از خشکی بوده و با رودخانه ها به دریا ریخته است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لذات
تصویر لذات
لذت ها، ادراک خوشی ها، گوارایی ها، خوشی ها، جمع واژۀ لذت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لفاح
تصویر لفاح
مردم گیا، گیاهی به بلندی یک متر با گل های سفید، برگ های شبیه برگ انجیر، میوۀ سرخ رنگ و به قدر زیتون و ریشه ای شبیه پیکر انسان، سگ کن، مردم گیاه، استرنگ، یبروح الصّنم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لغات
تصویر لغات
لغت ها، واژه ها، کلمه ها، زبانها و کلامهای هر قوم که به آن تکلم کنند، جمع واژۀ لغت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلات
تصویر فلات
بیابان، صحرای وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
در بر گیر در بر گیرنده، گردگاه: جای گرد امدن جمع کافی مردان با کفایت رجال کاردان کار گزاران: باب ششم در لطایف اشعار وزراء و صدور و کفاه (کفات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثات
تصویر لثات
جمع لثه، آره ها بج ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذات
تصویر لذات
جمع لذت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لده، همزادان همسالان جمع لده (کسی - بجز برادر و خواهر - که با شخص در یک زمان زاده شده و در یک مسکن بزرگ گردیده و هم شان او باشد همزادان همسنان: و باز جماعتی که خویشتن در محل لدات دارند اگر اندک نخوتی و تمردی اظهار کنند... در تقدیم و تعریک ایشان آن مبالغت رود که عزت و هیبت پادشاهی اقتضاکند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لغه، واژگان جمع لغت. یا علم لغات. لغت شناسی. یا اهل علم لغات. لغت شناسان: ... چنانکه اهل علم لغات آنرا بیان کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفوت
تصویر لفوت
بد خوی ترشروی، سخن چین: زن، چشم چران: زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفان
تصویر لفان
انار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفام
تصویر لفام
سنی بند
فرهنگ لغت هوشیار
مرده پیچ، چکسه لامه: آنچه بر چیزی پیچند پارچه بیرونی که بر مرده پیچند، پارچه و کاغذی که بر چیزی پیچند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفاع
تصویر لفاع
چادر که زنان بر خود پیچند بالا پوش، گلیم گستردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تره از گیاهان تفیده از دهان بیرون انداخته دازه دان، برون نگر، زبان باز آنکه الفاظ را در ید قدرت خود دارد، آنکه بالفاظ بیش از معانی توجه دارد، زبان باز
فرهنگ لغت هوشیار
سابیزک مهر گیاه، دستنبو از گیاهان، باراسترنگ (یبروح) مهر گیاه، بار درخت مهر گیاه. یا بیخ لفاح. مهر گیاه. یا لفاح بری. مهر گیاه، دستنبو
فرهنگ لغت هوشیار
خاک، ناچیز، اندک، رخت کالا که بر زمین افتاده ستبران: زن، ران ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لصات
تصویر لصات
جمع لصه، زنان دزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهات
تصویر لهات
زبان کوچک که در بیخ حلق قرار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وفات
تصویر وفات
بنگرید به وفاه مرگ موت: (ذکر شنوانیدن وفات امیر زاهه محمد سلطان بمادرش خان زاده) یا تاریخ وفات. تاریخ مرگ شخصی: (آنکه میلش سوی حق بینی وحق گویی بود سال تاریخ وفاتش طلب از میان بهشت) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفات
تصویر آفات
جمع آفت، آفت ها، آسیب ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رفات
تصویر رفات
((رُ))
پوسیده، شکسته
فرهنگ فارسی معین