لغو. سخن بیهوده. هیچکاره از هر چیزی. لغو، خطا. لغو، آنچه در حساب و شمار نیاید از شتربچه و گوسپند ریزه که در دیت داده شود به سبب حقارت و خردی وی. (منتهی الارب). لغو
لغو. سخن بیهوده. هیچکاره از هر چیزی. لغو، خطا. لغو، آنچه در حساب و شمار نیاید از شتربچه و گوسپند ریزه که در دیت داده شود به سبب حقارت و خردی وی. (منتهی الارب). لغو
گلی که ته ظرف یا جوی یا حوض آب می نشیند، گل، درد شراب پسوند متصل به واژه به معنای لاینده، برای مثال چند باشی چون تبیره «هرزه لای» / همچو نی در پرده رو آهسته لای (تاج بها - لغتنامه - لای)
گلی که ته ظرف یا جوی یا حوض آب می نشیند، گِل، دُرد شراب پسوند متصل به واژه به معنای لایَنده، برای مثال چند باشی چون تبیره «هرزه لای» / همچو نی در پرده رو آهسته لای (تاج بها - لغتنامه - لای)
قالاقای. کلاغی. نظام قاری آرد: نقش والای لطیف قلغی گر بیند قالیک زن سزد ار نقش نخواند در کار. نظام قاری (دیوان ص 14). در مجلس شراب مگذارید که تردامنان شراب بر جامتان ریزند و کرباس سفیدتان والای قلغی شود. (دیوان نظام قاری ص 169)
قالاقای. کلاغی. نظام قاری آرد: نقش والای لطیف قلغی گر بیند قالیک زن سزد ار نقش نخواند در کار. نظام قاری (دیوان ص 14). در مجلس شراب مگذارید که تردامنان شراب بر جامتان ریزند و کرباس سفیدتان والای قلغی شود. (دیوان نظام قاری ص 169)