بانگ و خروش. (منتهی الارب) : سلطان از کثرت لغط و سورت شطط ایشان تغافل نمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 322) ، آوازهای مبهم که فهمیده نشود. ج، الغاط. (منتهی الارب)
بانگ و خروش. (منتهی الارب) : سلطان از کثرت لغط و سورت شطط ایشان تغافل نمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 322) ، آوازهای مبهم که فهمیده نشود. ج، اَلغاط. (منتهی الارب)
سهو، خطا، اشتباه، نشناختن وجه صواب در امری، خطا کردن، نادرست مثلاً کاربرد غلط، به صورت نادرست مثلاً او متن را غلط خواند غلط کردن: خطا کردن، به خطا رفتن، اشتباه کردن غلط گفتن: اشتباه بیان کردن غلط مشهور: در علوم ادبی کلمه ای که از لحاظ دستور زبان غلط باشد اما میان مردم رایج و متداول شده و عامۀ مردم آن را پذیرفته باشند، غلط مصطلح غلط مصطلح: در علوم ادبی کلمه ای که از لحاظ دستور زبان غلط باشد اما میان مردم رایج و متداول شده و عامۀ مردم آن را پذیرفته باشند
سهو، خطا، اشتباه، نشناختن وجه صواب در امری، خطا کردن، نادرست مثلاً کاربردِ غلط، به صورت نادرست مثلاً او متن را غلط خواند غَلَط کردن: خطا کردن، به خطا رفتن، اشتباه کردن غَلَط گفتن: اشتباه بیان کردن غَلَط مشهور: در علوم ادبی کلمه ای که از لحاظ دستور زبان غلط باشد اما میان مردم رایج و متداول شده و عامۀ مردم آن را پذیرفته باشند، غلط مصطلح غَلَط مصطلح: در علوم ادبی کلمه ای که از لحاظ دستور زبان غلط باشد اما میان مردم رایج و متداول شده و عامۀ مردم آن را پذیرفته باشند
کرتک لوتره بردک پردک کروس ایشتنب (گویش گیلکی)، زولبیایی پیچ در پیچ در تازی سوراخ سوسمار و کلاکموش را گویند، سر بسته چیستان ریشه لغزیدن و لغزش که در ترکیباتی نظیر: پالغز پای لغز آید. ریشه لغزیدن و لغزش که در ترکیباتی نظیر: پالغز پای لغز آید. سوراخ موش دشتی که بسیار پیچدار باشد، راههای کج و معوج، شمردن اوصاف چیزی است بدون آنکه نام آنراببرند چیستان اغلوطه. معزی در صفت قلم گوید: چه پیکرست ز تیر سپهر یافته تیر بشکل تیرو بدو ملک راست گشته چو تیر. کجا بگرید در کالبد بخندد جان کجا بنالد در آسمان بنازد تیر. ز نادرات جواهر نشان دهد بسر شک ز مشکلات ضمایر خبر دهد بصریر... (المعجم. مد. چا. 16- 313: 1)، لغاز
کرتک لوتره بردک پردک کروس ایشتنب (گویش گیلکی)، زولبیایی پیچ در پیچ در تازی سوراخ سوسمار و کلاکموش را گویند، سر بسته چیستان ریشه لغزیدن و لغزش که در ترکیباتی نظیر: پالغز پای لغز آید. ریشه لغزیدن و لغزش که در ترکیباتی نظیر: پالغز پای لغز آید. سوراخ موش دشتی که بسیار پیچدار باشد، راههای کج و معوج، شمردن اوصاف چیزی است بدون آنکه نام آنراببرند چیستان اغلوطه. معزی در صفت قلم گوید: چه پیکرست ز تیر سپهر یافته تیر بشکل تیرو بدو ملک راست گشته چو تیر. کجا بگرید در کالبد بخندد جان کجا بنالد در آسمان بنازد تیر. ز نادرات جواهر نشان دهد بسر شک ز مشکلات ضمایر خبر دهد بصریر... (المعجم. مد. چا. 16- 313: 1)، لغاز
بر گرفتن از زمین، چیدن، درز گرفتن جامه را، پینه کاری، فراگرفتن به دست آوردن برداشته بر چیده بر گرفته، خوشه میوه: افتاده یا ریخته از زمین برداشتن چیزی را، چیدن (دانه و غیره)
بر گرفتن از زمین، چیدن، درز گرفتن جامه را، پینه کاری، فراگرفتن به دست آوردن برداشته بر چیده بر گرفته، خوشه میوه: افتاده یا ریخته از زمین برداشتن چیزی را، چیدن (دانه و غیره)
اشتباه کردن، نادرست، خطا، فضولی، تجاوز، فضولی ها، چاپی غلطی که در چاپ به وسیله حروفچین یا مصحح روی دهد، مشهور (مصطلح) کلمه ای که از لحاظ لغت و دستور زبان غلط
اشتباه کردن، نادرست، خطا، فضولی، تجاوز، فضولی ها، چاپی غلطی که در چاپ به وسیله حروفچین یا مصحح روی دهد، مشهور (مصطلح) کلمه ای که از لحاظ لغت و دستور زبان غلط