کچل، تاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، خشنگ، چسنگ، طاس، دغسر، داغسر، اصلع، تویل، تز
کَچَل، تاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کَل، خَشَنگ، چَسَنگ، طاس، دَغسَر، داغسَر، اَصلَع، تَویل، تَز
کچل، تاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، خشنگ، چسنگ، طاس، داغسر، لغسر، اصلع، تویل، تز
کَچَل، تاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کَل، خَشَنگ، چَسَنگ، طاس، داغسَر، لَغسَر، اَصلَع، تَویل، تَز
مرکّب از: دغ + سر، که سری دغ دارد. که بر سر موی ندارد. کسی را گویند که سرش کچل و بی موی باشد. (برهان)، لغسر. و رجوع به لغسر شود، آنکه پیش سرش تا فرق موی نداشته باشد. اجله. (زمخشری)، أصلع. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء)
مُرَکَّب اَز: دغ + سر، که سری دغ دارد. که بر سر موی ندارد. کسی را گویند که سرش کچل و بی موی باشد. (برهان)، لغسر. و رجوع به لغسر شود، آنکه پیش سرش تا فرق موی نداشته باشد. اجله. (زمخشری)، أصلع. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء)
برجستن گشن بی خواهش ناقه. (منتهی الارب) (آنندراج) : غسر الفحل الناقه، ضربها علی غیر ضبعه. (قطر المحیط) ، سخت گرفتن بر غریم. (منتهی الارب) (آنندراج). صاحب اقرب الموارد گوید: و قالوا غسره عن الشی ٔ و عسره بمعنی واحد، و لم ار من فسر معنی عسره عنه - انتهی
برجستن گشن بی خواهش ناقه. (منتهی الارب) (آنندراج) : غسر الفحل الناقه، ضربها علی غیر ضبعه. (قطر المحیط) ، سخت گرفتن بر غریم. (منتهی الارب) (آنندراج). صاحب اقرب الموارد گوید: و قالوا غسره عن الشی ٔ و عسره بمعنی واحد، و لم ار من فسر معنی عسره عنه - انتهی