- لغزنده
- لیزخورنده، لیز، سر
معنی لغزنده - جستجوی لغت در جدول جو
- لغزنده
- آنکه بلغزد آنکه سر خورد. یا طاس لغزنده. سوراخ مورچه خوار که بصورت قیف در صحراسازد جانور این سوراخ را باخاکی بنرمی غبار میسازد و خود در زیر خاک پنهان شود وچون مورچه در این طاس افتد برای لغزیدن پاهایش در غبار نتواند بیرون آید مورچه خوار از غبار سر بیرون کند و مورچه را فرو کشد و بخورد: چو در طاس لغزنده افتاد مور رهاننده را چاره باید نه زور. (لغ)
- لغزنده ((لَ زَ دَ یا دِ))
- لیز
- لغزنده
- Slimy, Slippery
- لغزنده
- viscoso, escorregadio
- لغزنده
- schleimig, rutschig
- لغزنده
- śliski
- لغزنده
- слизистый , скользкий
- لغزنده
- слизький
- لغزنده
- slijmerig, glad
- لغزنده
- viscoso, resbaladizo
- لغزنده
- visqueux, glissant
- لغزنده
- vischioso, scivoloso
- لغزنده
- चिकना
- لغزنده
- חלקלק
- لغزنده
- 黏滑的 , 滑的
- لغزنده
- ぬるぬるした , 滑りやすい
- لغزنده
- yenye madoa, kuteleza
- لغزنده
- মাখানো , পিচ্ছিল
- لغزنده
- چپچپا , پھسلنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترسنده، ناله وزاری کننده
لرزان، مرتعش، مرتعد
سرخورده لیز خورده سریده
آنکه لیز خورد سرنده سرخورنده
آنکه لیز بخورد
Shivering, Shivery, Flickering
tremeluzente, trêmulo
flackernd, zitternd
migoczący, drżący
мерцающий , дрожащий