- لغب
- سست، نادان گول: مرد، سخن تباه، تیر هیچکاره تیر بد تراش، مانده گردیدن از پای افتادن، دروغ شنیدن، بج پیشین (بج لثه) موی گردن، پر هیچکاره
معنی لغب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاژنام، فرنام
واژه
خواسته شده خواهشیدن، آزیدن آز کردن، شکمبارگی، رویگردانی، زارزدن
موی، پرخرد پرک، پرز کرک
ذبح کردن، نیزه زدن
هلاک شدن و فاسد شدن
گرسنگی شور آرزو
بر انگیختن شورش، بر انگیختن دشمنی، آواز بلند برانگیختن فتنه و فساد، فتنه انگیزی فساد، شور و غوغا، آشوب
شور و غوغا، فتنه و آشوب
سخن کنایه آمیز توام با متلک
بازی کردن، بازی، مزاح، شوخی
بانگ، خروش، آواز درهم و مبهم
شعله، زبانۀ آتش، گرد و غبار بالاآمده
باطل کردن، باطل، بی فایده، سخن بیهوده
هر یک از تقسیمات کوچک یک اندام که به وسیلۀ شکاف، شیار یا دیواره و نیز عملکرد از بخش های دیگر جدا می شود
اسمی غیر از نام اصلی که فردی به آن شهرت پیدا کند، خواه دلالت بر ذم کند یا مدح
واژه، کلمه، زبان و کلام هر قوم که به آن تکلم کنند
لنبه، فربه، چاق، نرم و ملایم مانند نان کلفت و تازه
غلبه کردن، چیره شدن
سست درمانده
کاملاکلا: این گوشت لاب ماهیچه است
رایگان
سر سینه، گلوگاه، سینه بند ستور پیش بند پالان، بر بند دوالی را گویند که یک سرش به سینه و سر دیگرش به تنگ سر سینه، دوال زیر شکم اسب که یک سرش بسینه بسته باشد و سر دیگرش به تنگ بربند
زدن با تیغ، در نوریدن راه را ره سپردن، دراز دراز بریدن گوشت را، جدا کردن گوشت، روشن شدن راه، راه روشن راه فراخ -7 بر زمین نهادن، شتابان رفتن، به راه راست رفتن، نشان نهادن بر چیزی، گادن لاغری از پیری
استواری پا بر جایی، برچفسیدن، جامه پوشیدن، نیزه زدن، بایسته دانستن
بانگ فریاد، بانگیدن، پریشانی دریا
اسمی که کسی به آن شهرت پیدا کند غیر از اسم اصلی او
گزیدن مار، زدن با تازیانه، چسبیدن به چیزی، لیسیدن
راه تنگ گزیدن کژدم، در چفسیدن، در آمدن چیزی در چیزی، چسبیدن گل اندک
بازی کردن
مانده شدن، رنجه شدن
سخن بیهوده، بی معنی، افکنده، بشمار نیامده، سقط، بیهوده
خورسندی، شور جوانی کر کرانک گوش (کر کرانک غضروف)، گوشت گردن، نای زبان، درون بینی، زیر زنج نان خبز
پیام نادرست، کفک انداختن: شتر، بوسیدن: پیرامون دهان، بویه زدن: پیرامون دهان کفک انداختن شتر از دهان، خبر دادن از چیزی که یقین نداشته باشند: کریم سانخ آنست بی شک و شبهت کریم سونخ او بی دغا ولغم و زنخ. (سوزنی لغ)