از لعیعه تازی نان گاورس نان ارزن لعیعه نان گاورس: حدیث حسب حال خویش گفتم صواب آید ندانم یا خطیه. نه گندم دارم از بهر کلیچه نه ارزن دارم از بهر لعیه. ازان سیم وزر و غله چه گویی نصیب سوزنی هل من بقیه ک (سوزنی لغ)
از لعیعه تازی نان گاورس نان ارزن لعیعه نان گاورس: حدیث حسب حال خویش گفتم صواب آید ندانم یا خطیه. نه گندم دارم از بهر کلیچه نه ارزن دارم از بهر لعیه. ازان سیم وزر و غله چه گویی نصیب سوزنی هل من بقیه ک (سوزنی لغ)
لقیه در فارسی: دیدار لقیه در فارسی: یک بار دیدار مونث لقی دیدار کننده یک بار دیدن، دیدار کردن ملاقات: جز یکی لقیه که اول از قضا بر وی افتاد و شد او را دلربالله (مثنوی لغ)
لقیه در فارسی: دیدار لقیه در فارسی: یک بار دیدار مونث لقی دیدار کننده یک بار دیدن، دیدار کردن ملاقات: جز یکی لقیه که اول از قضا بر وی افتاد و شد او را دلربالله (مثنوی لغ)
بازیگر سرگرم کن لعبت در فارسی لهفت (این واژه در انجمن آرا آمده و پارسی دانسته شده ولی دگر گشته لعبه تازی است) بازیچه، بازی، پیکره، اروسک، آدمک در تاژ بازی (خیمه شب بازی)، زیبا روی دلستان دلبر، خنده خریش، شگفت، پستای بازی (پستا نوبت) بازیگر سرگرم کن گونه منگیا (قمار) بنگرید به لعبه بازی، نوبت بازی، آنچه بدان باری کنند مانند شطرنج، تمثال پیکر، احمقی که او را ریشخند کنند، مهر گیاه. توضیح در برخی ماخذ لعبه را گیاهی شبیه سورنجان ذکر کرده اند
بازیگر سرگرم کن لعبت در فارسی لهفت (این واژه در انجمن آرا آمده و پارسی دانسته شده ولی دگر گشته لعبه تازی است) بازیچه، بازی، پیکره، اروسک، آدمک در تاژ بازی (خیمه شب بازی)، زیبا روی دلستان دلبر، خنده خریش، شگفت، پستای بازی (پستا نوبت) بازیگر سرگرم کن گونه منگیا (قمار) بنگرید به لعبه بازی، نوبت بازی، آنچه بدان باری کنند مانند شطرنج، تمثال پیکر، احمقی که او را ریشخند کنند، مهر گیاه. توضیح در برخی ماخذ لعبه را گیاهی شبیه سورنجان ذکر کرده اند
لاعیه در فارسی مونث لاعی و لبانه دیو سفید سینه پچ سینه بیخ از گیاهان لبانه. توضیح این کلمه را بصورت لاغیه و لاغینه هم آورده اند ولی صحیح با عین معمله است
لاعیه در فارسی مونث لاعی و لبانه دیو سفید سینه پچ سینه بیخ از گیاهان لبانه. توضیح این کلمه را بصورت لاغیه و لاغینه هم آورده اند ولی صحیح با عین معمله است