جدول جو
جدول جو

معنی لعمظ - جستجوی لغت در جدول جو

لعمظ
(لَ مَ)
آزمند و آرزومند گوشت. لعموظ. لعموظه. (منتهی الارب). ج، لعامظه، لعامیظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ رَ دَ)
گوشت به دندان برکندن از استخوان. لعماظ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
آزمند و آرزومند گوشت. لعمظ. لعموظه. (منتهی الارب). حریص. ج، لعامظه. (مهذب الاسماء) ، ناخوانده در مهمانی آینده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
مرد لافی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ رَ جَ)
گوشت به دندان برکندن از استخوان. لعمظه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لُ مُ)
جمع واژۀ لمظه. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(لَ مَ)
لمظه. سپیدی لب زیرین اسب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ رَ)
زبان گرد دهن برآوردن. (زوزنی). زبان را گرد دهان برآوردن بعد از خوردن طعام جهت فراگرفتن لماظه، لب لیسیدن، فراگرفتن مزۀ طعام را، چشیدن، حق کسی را دادن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ عَ)
لعاب دهن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لعموظ
تصویر لعموظ
آزمند، سربار انگل، کردی خوردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعماظ
تصویر لعماظ
مرد لافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعم
تصویر لعم
خدو خیو آب دهان
فرهنگ لغت هوشیار