- لطاط
- جمع لط، خوبرویان گردن بند های کبست
معنی لطاط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرتگاه، دریا کنار، دلیر، پیشسرای، ور دنه، دسته دستاس، ماله ماله گلکاران، لبه دره
خوشنویس
جمع رطیط، فریادها، گولان، گولی ها
بوی بد
خوش نویس و کسی که خوش می نویسد، استاد خط
راست بالایی
آمیزش جنسی مرد با پسر
تپانچه، سلاح گرم کوچک دستی، سیلی، لطمه، تس، چپله، توانچه، طپانچه، لطم، چپّات
تهمتن، شیر از جانوران
مرغ سنگخوار
خراشگر خراشکار (خراط) نمونه، مرغولگی، کوه کنار، جمع قط، مردان کوتاه
جای، زمین، میانه پیشانی پیشانی دزد خانگی
خوشه مانده خوشه برچیده خوشه چین رو با رو رو به رو
ویزاستن تپانچه زدن تپانچه زدن یکدیگر را
آهک، گچ، سرگین
Calligraphist
каллиграф
Kalligraph
каліграф
kaligraf
calígrafo
calligrafo
calígrafo
calligraphe
calligraaf
ศิลปินอักษร
kaligrafer
خطّاطٌ
हस्तलेखकार
סופר אומן