لوغیدن. دوشیدن بود به عبارت (به زبان) ماوراءالنهر. (فرهنگ اسدی چ پاول هورن). و در نسخۀ خطی همین فرهنگ که نزد من است و متعلق به مرحوم محمدباقر میمندی خسروی بوده مینویسد: لوغ و لوغیدن دوشیدن و آشامیدن بود به زبان ماوراءالنهر و در برهان قاطع برآشامیدن ’و ریختن’ هم اضافه می کند و در فرهنگ شعوری و سروری مینویسد: ’و می لوغد یعنی می آشامد’ و فرهنگ سروری میگوید در مؤید وفرهنگ و زفانگویا، به معنی آشامنده و دوشنده نیز آمده و معنی اخیر را برهان نیز دارد و در فرهنگ نعمهاﷲاضافه می کند: طام یواغی، یعنی شول طشدر که درّ طاملر او زرنده طپرغن دز ایدرلر و شاهد در فرهنگها عموماً به تقلید فرهنگ اسدی شعر منجیک است: من ز هجای تو باز گشت [بود نخواهم تات فلک جان و خواسته نکند لوغ. ولی من نمیدانم این کلمه دراین شعر چگونه معنی دوشیدن یا آشامیدن میدهد!؟
لوغیدن. دوشیدن بود به عبارت (به زبان) ماوراءالنهر. (فرهنگ اسدی چ پاول هورن). و در نسخۀ خطی همین فرهنگ که نزد من است و متعلق به مرحوم محمدباقر میمندی خسروی بوده مینویسد: لوغ و لوغیدن دوشیدن و آشامیدن بود به زبان ماوراءالنهر و در برهان قاطع برآشامیدن ’و ریختن’ هم اضافه می کند و در فرهنگ شعوری و سروری مینویسد: ’و می لوغد یعنی می آشامد’ و فرهنگ سروری میگوید در مؤید وفرهنگ و زفانگویا، به معنی آشامنده و دوشنده نیز آمده و معنی اخیر را برهان نیز دارد و در فرهنگ نعمهاﷲاضافه می کند: طام یواغی، یعنی شول طشدر که دُرّ طاملر او زرنده طپرغن دُز ایدرلر و شاهد در فرهنگها عموماً به تقلید فرهنگ اسدی شعر منجیک است: من ز هجای تو باز گشت [بود نخواهم تات فلک جان و خواسته نکند لوغ. ولی من نمیدانم این کلمه دراین شعر چگونه معنی دوشیدن یا آشامیدن میدهد!؟
عبارتست از گرفتن مادۀ اصلی و تصرف کردن در آن ماده به ایجاد هیأت و شکلی و افزودن و قائل شدن معنی برای آن ماده بنحوی که اصل ماده اش باقی ماند، در صورتی که معنی اصل در فرع باشد، چنانکه در ساختن ظرف و اقسام زیور از طلا. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
عبارتست از گرفتن مادۀ اصلی و تصرف کردن در آن ماده به ایجاد هیأت و شکلی و افزودن و قائل شدن معنی برای آن ماده بنحوی که اصل ماده اش باقی ماند، در صورتی که معنی اصل در فرع باشد، چنانکه در ساختن ظرف و اقسام زیور از طلا. (از کشاف اصطلاحات الفنون)