جدول جو
جدول جو

معنی لصات - جستجوی لغت در جدول جو

لصات
(لِصْ صا)
جمع واژۀ لصه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لصات
جمع لصه، زنان دزد
تصویری از لصات
تصویر لصات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صلات
تصویر صلات
(پسرانه)
دعای بنده به سوی خداوند، نماز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صلات
تصویر صلات
صله ها، جوایز،، جمع واژۀ صله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عصات
تصویر عصات
عاصی ها، آنانکه از کسی یا چیزی به ستوه آمده اند، نافرمان ها، عصیان کننده ها، سرکش ها، گناهکارها، جمع واژۀ عاصی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لذات
تصویر لذات
لذت ها، ادراک خوشی ها، گوارایی ها، خوشی ها، جمع واژۀ لذت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لغات
تصویر لغات
لغت ها، واژه ها، کلمه ها، زبانها و کلامهای هر قوم که به آن تکلم کنند، جمع واژۀ لغت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لهات
تصویر لهات
زبان کوچک، عضو گوشتی کوچکی به شکل زبان که در بیخ حلق آویزان است، کنج، ملاز، ملازه، کده
کام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صلات
تصویر صلات
نماز
صلات کشیدن: به آواز بلند «الصلاه» گفتن برای دعوت مردم به نماز
فرهنگ فارسی عمید
اشخاصی غیر از خواهر و برادر که در یک زمان با هم متولد شده و در یک مکان زندگی می کردند، همزادان
فرهنگ فارسی عمید
(لُ)
جمع واژۀ لصت. (منتهی الارب). رجوع به لصت شود
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ)
جمع واژۀ قلصه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). به معنی آب گردآمده در چاه و بلندشده. رجوع به قلصه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
ده کوچکی است از دهستان وردیمه سورتیچی بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری. در 45 هزارگزی شمال باختری کیاسر. دارای 45 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
رجوع به صلاه و صلوه شود
لغت نامه دهخدا
(صِ)
جمع واژۀ صله. عطایا. جوایز: صلات ومواهب پادشاهان بر من متواتر شد. (کلیله و دمنه).
گر بسته بود بر تو در خانه تو بود
بر هر کسی گشاده طریق صلات تو.
مسعودسعد.
مات کن او را و ایمن شو ز مات
رحم کن چون نیست او ز اهل صلات.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(عُ)
عصاه. جمع واژۀ عاصی. (غیاث اللغات). سرکشان و نافرمانان و یاغیان. رجوع به عاصی و عصاه شود:
کی بدیدندی عصات آن معجزات
معصیت طاعت شد ای قوم عصات.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اِ)
همدیگر جنگ کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لصاب
تصویر لصاب
جمع لصب، تنگه ها خرد شکاف ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لصاه
تصویر لصاه
آک آهوک (عیب)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صله، نودارانی ها پا رنج ها نماز. توضیح یکی از فروع دین اسلام که اعظم عبادات محسوب می شد و آن را عمود دین گفته اند، دعای بنده به سوی خداوند، رحمت و بخشایش حق تعالی، جمع صلوات، جمع صله عطاها جوایز. جوایز و عطایا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثات
تصویر لثات
جمع لثه، آره ها بج ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذات
تصویر لذات
جمع لذت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لده، همزادان همسالان جمع لده (کسی - بجز برادر و خواهر - که با شخص در یک زمان زاده شده و در یک مسکن بزرگ گردیده و هم شان او باشد همزادان همسنان: و باز جماعتی که خویشتن در محل لدات دارند اگر اندک نخوتی و تمردی اظهار کنند... در تقدیم و تعریک ایشان آن مبالغت رود که عزت و هیبت پادشاهی اقتضاکند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لغه، واژگان جمع لغت. یا علم لغات. لغت شناسی. یا اهل علم لغات. لغت شناسان: ... چنانکه اهل علم لغات آنرا بیان کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفات
تصویر لفات
گول بدخوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لصاص
تصویر لصاص
دزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهات
تصویر لهات
زبان کوچک که در بیخ حلق قرار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلات
تصویر صلات
((ص))
جمع صل، عطاها، جوایز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغات
تصویر لغات
((لُ))
جمع لغت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لذات
تصویر لذات
((لَ ذّ))
جمع لذت، خوشی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لکات
تصویر لکات
((لَ))
هر چیز پست و زبون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لکات
تصویر لکات
ضایع و زبون
فرهنگ فارسی معین
((لَ))
یکی از چهار صورت ورق های بازی آس است که بر آن صورت زنی منقوش است (نظیر بی بی در بازی های دیگر)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیات
تصویر لیات
((لِ))
لی آوت، صفحه آرایی (چاپ و نشر)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صلات
تصویر صلات
((صَ))
نماز، دعا، ظهر نماز ظهر
فرهنگ فارسی معین