جدول جو
جدول جو

معنی لرزانی - جستجوی لغت در جدول جو

لرزانی
(لَ)
عمل لرزان. حالت و چگونگی لرزان. در حالت لرز و لرزیدن. لرزندگی:
بزرگ امید خردامید گشته
به لرزانی چو برگ بید گشته.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
ارزان بودن، کم بهایی
عطا، بخشش، پیشکش
درخور، شایسته، سزاوار، لایق، شایگان، مستحقّ، مناسب، سازوار، محقوق، خورا، خورند، باب، فرزام، فراخور، اندرخور، صالح، شایان، بابت
منسوب به ارزان
فقیر، درویش برای مثال به ارزانیان بخش هرچت هواست / که گنج تو ارزانیان را سزاست (فردوسی - ۶/۲۶۰)، چو بخشی به ارزانیان بخش چیز / که ایدر نمانی تو بسیار نیز (فردوسی - ۴/۳۳۷)
ارزانی داشتن (کردن): پیشکش کردن چیزی به کسی، عطا کردن، بذل کردن، بخشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لرزانک
تصویر لرزانک
خوراکی شبیه ژله که از میوه یا آب میوه با شکر درست کنند، ژله
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
لخشانی. ملاست. لیزی
لغت نامه دهخدا
(لَ نَ)
غذائی سرد از نشاسته و شکر یا از آرد برنج و شکر. نوعی غذا که از نشاسته و شکر کنند. قسمی از دندان مز، که با نشاسته و شکر و شیر پزند. طعامی که از نشاسته و قند کنند که چون سرد شد دلمه شود و چون بجنبانی بلرزد و وجه تسیمۀ آن همین است.
- امثال:
لرزانک خودش را نگاه نمی تواند داشت مرا چگونه نگاه می دارد. (کریمخان زند)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
در پارسی باستان: ارشامه، پسر آریارمنا و پدر ارشاسپ پدر داریوش اول. (ایران باستان ص 228، 230، 710، 1576، 1599، 1600، 1604، 1609، 1630) (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 74) (یسنا تألیف پورداود ج 1 ص 105)
منسوب به ارزن که شهری است به دیاربکر.
لغت نامه دهخدا
ارزنده، درخور یق سزاوار مستحق، درویش بی نوا نادر، صالح (مقابل طالح) سزا (مقابل ناسزا) اهل، پیشکش، کم بهایی کم قیمتی مقابل گرانی، آسانی سهولت، فراخی فراوانی. یا سال ارزانی. سالی که زندگی فراخ و خواربار و کا کم بها و فراوانست، دستوری اجازه اذن رخصت
فرهنگ لغت هوشیار
غذائی سرد از نشاسته و شکر یا از آرد برنج و شکر نوعی خوراک سرد که از نشاسته و شکر یا از آرد برنج و شکر تهیه کنند و آن چون سرد شود دلمه گردد و چون بجنبانند بلرزد (وجه تسمیه) ژله. لرزانک انواع مختلف دارد مانند: لرزانک انگور فرنگی لرزانک به لرزانک سیب لرزانک پرتقال لرزانک شکلات و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
ارزنده، درخور، لایق، پیشکش، کم بهایی، کم قیمتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لرزانک
تصویر لرزانک
((لَ نَ))
ژله، خوراکی سرد که از آب یا آب میوه همراه با نشاسته و شکر تهیه می شود
فرهنگ فارسی معین
دیدن ارزانی مصیبت بود، نشانه آن است که در انتظار تغییراتی در زندگی خود هستید. یوسف نبی (ع)
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
رخصٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
Inexpensiveness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
bon marché
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نوعی رقص که در آن رقصنده به طور مداوم در اندامش ایجاد لرزش
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
taniość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
ucuzluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
дешевизна
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
Billigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
ارزانی، ارزان
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
ارزانی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
সস্তা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
gharama ya chini
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
저렴함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
低成本
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
安価
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
זֹלוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
सस्तापन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
murah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
ราคาถูก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
дешевизна
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
bajo costo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
economicità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
baixo custo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
goedkoopheid
دیکشنری فارسی به هلندی