- لرز
- لرزش، اهتزاز، رعشه
معنی لرز - جستجوی لغت در جدول جو
- لرز ((لَ رْ))
- لرزه، رعشه
- لرز
- تکان، جنبش، در پزشکی جنبش مداوم بدن که از سرما یا برخی بیماری ها مانند بیماری مالاریا به انسان عارض می شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ارتعاش، رعشه
تشنج
لرزش لرز رعشه: غلامی که دگر دریا ندیده بود. . گریه وزاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد. لرزه کنان. در حال لرزیدن
لرز رعشه ارتعاش. یا به لرزش در افتادن، لرز یافتن رعشه یافتن: ز باریدن برف و باران و سیل بلرزش در افتاده همچون سیل (سعدی لغ)
تکان، جنبش
جنبش سریع و مدام انسان، حیوان یا چیزی، لرزش، ارتعاش، زمین لرزه، زلزله
Fibrillation, Jiggling, Shakiness, Vibrating, Wobbliness
fibrilação, oscilante, tremor, vibrando, instabilidade
Fibrillation, wackelnd, Zittrigkeit, vibrierend, Wackeligkeit
migotanie, kołyszący się, drżenie, wibrujący, chwiejność
фибрилляция , покачивающийся , дрожь , вибрирующий , шаткость
фібриляція , хитний , тремтіння , вібруючий , хиткість
fibrillatie, wiegend, beven, trillend, wankelheid
fibrilación, oscilante, temblor, vibrante, inestabilidad
fibrillation, secouant, tremblement, vibrant, instabilité
fibrillazione, oscillante, tremore, vibrante, instabilità
कम्पन , झूलता हुआ , कांपना , कंपन , हिलने की प्रवृत्ति
fibrilasi, berayun, getaran, bergetar, goyah
떨림 , 흔들리는 , 진동하는 , 흔들림
רעד , מתנדנד , רַעֲדָה , רוטט , רְעִידָה
纤颤 , 摆动的 , 颤抖 , 振动的 , 摇晃
震え , 揺れる , 揺れ , 振動している , ぐらつき
fibrilasyon, sallanma, titreme, titreşimli, sallanırlık
kutetemeka, kutikisika, mtetemo, ikititiki, kuyumba
การสั่น , สั่นไหว , การสั่น , สั่น , ความโคลงเคลง
কম্পন , দুলানো , কাঁপুনি , কম্পিত , দুলুনি
کمپن , لرزنا , لرزش , لرزاں
رجفةٌ , رجرجٌ , اهتزازٌ , رجيجٌ , تذبذبٌ
دستار و پارچه ای که خوراکی یا زر و سیم و یا چیزی دیگر در آن بچینند: آن کرنج و شکرش برداشت پاک و اندر آن دستار آن زن بست خاک آن زن از دکان فرو آمد چو باد پس فلرزنگش بدست اندر نهاد
فلرزنگ، برای مثال شوی بگشاد آن فلرزش خاک دید / کرد زن را بانگ و گفتش ای پلید (رودکی - ۵۳۲)