دوشنده، به قرینۀ کوشا و دانا و گویا تقاضا (اقتضا) می کند که به معنی دوشنده باشد، (از آنندراج)، قابل دوشیدن، دوشیدنی، دوشانی، که توان دوشیدنش، دوشایی، که توان دوشید او را: گاودوشا، که می دوشند، شیرده، بسیارشیر، (یادداشت مؤلف)، هر حیوانی که آن را می دوشند از قبیل گاو و گوسپند، (از برهان) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج) : حلوب، حلوبه، شتردوشا، (السامی فی الاسامی) (دهار)، حلبانه، شتردوشا، (تفلیسی)، لقوح، شتردوشا، (مهذب الاسماء) : همان گاودوشا به فرمانبری همان تازی اسب رمنده فری، فردوسی، ز گاوان صدوسی هزار از شمار ز میشان دوشا هزاران هزار، اسدی، گاودوشای عمر بدخواهش برۀ خوان شیر گردون باد، ابوالفرج رونی، گاو دوشای عمر او ندهد زین پس از خشکسال حادثه شیر، انوری، ، کسی که هرچه داشته باشد بتدریج از او بگیرند، (ناظم الاطباء) (از برهان)
دوشنده، به قرینۀ کوشا و دانا و گویا تقاضا (اقتضا) می کند که به معنی دوشنده باشد، (از آنندراج)، قابل دوشیدن، دوشیدنی، دوشانی، که توان دوشیدنش، دوشایی، که توان دوشید او را: گاودوشا، که می دوشند، شیرده، بسیارشیر، (یادداشت مؤلف)، هر حیوانی که آن را می دوشند از قبیل گاو و گوسپند، (از برهان) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج) : حلوب، حلوبه، شتردوشا، (السامی فی الاسامی) (دهار)، حلبانه، شتردوشا، (تفلیسی)، لقوح، شتردوشا، (مهذب الاسماء) : همان گاودوشا به فرمانبری همان تازی اسب رمنده فری، فردوسی، ز گاوان صدوسی هزار از شمار ز میشان دوشا هزاران هزار، اسدی، گاودوشای عمر بدخواهش برۀ خوان شیر گردون باد، ابوالفرج رونی، گاو دوشای عمر او ندهد زین پس از خشکسال حادثه شیر، انوری، ، کسی که هرچه داشته باشد بتدریج از او بگیرند، (ناظم الاطباء) (از برهان)
نام حکیمی از حکمای روم که او را لوش نیز گویند، (آنندراج)، نام حکیمی بوده رومی و او در صنعت نقاشی و مصوری عدیل و نظیر نداشته، همچنانکه مانی در چین سالار و بزرگ نقاشان و سرآمد ایشان بوده او نیز بزرگ و سرآمد نقاشان روم بوده است و چنانکه کتاب مانی را انگلیون می خوانند، کتاب او را تنگلوشا می نامند و تنگلوش هم میگویند، (برهان)، این مفهوم از تعبیر غلط ’تنگلوشا’ پدید آمده است، و رجوع به برهان قاطع چ معین و تنگلوشا شود
نام حکیمی از حکمای روم که او را لوش نیز گویند، (آنندراج)، نام حکیمی بوده رومی و او در صنعت نقاشی و مصوری عدیل و نظیر نداشته، همچنانکه مانی در چین سالار و بزرگ نقاشان و سرآمد ایشان بوده او نیز بزرگ و سرآمد نقاشان روم بوده است و چنانکه کتاب مانی را انگلیون می خوانند، کتاب او را تنگلوشا می نامند و تنگلوش هم میگویند، (برهان)، این مفهوم از تعبیر غلط ’تنگلوشا’ پدید آمده است، و رجوع به برهان قاطع چ معین و تنگلوشا شود