جدول جو
جدول جو

معنی لحات - جستجوی لغت در جدول جو

لحات
پوست، جلد
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لحام
تصویر لحام
آنچه با آن چیزی را لحیم کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحاظ
تصویر لحاظ
نگرش، ملاحظه، مراقب بودن، به گوشۀ چشم نگریستن، گوشۀ چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحظات
تصویر لحظات
لحظه ها، یک چشم به هم زدن، یک دم ها، جمع واژۀ لحظه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لذات
تصویر لذات
لذت ها، ادراک خوشی ها، گوارایی ها، خوشی ها، جمع واژۀ لذت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لغات
تصویر لغات
لغت ها، واژه ها، کلمه ها، زبانها و کلامهای هر قوم که به آن تکلم کنند، جمع واژۀ لغت
فرهنگ فارسی عمید
(بَ لَ)
جمع واژۀ بلحه. (ناظم الاطباء). رجوع به بلحه شود
لغت نامه دهخدا
(طَ لَ)
جمع واژۀ طلحه و طلحه نام شش تن است که به جود معروفند: 1- طلحه الفیاض یا طلحه بن عبیدالله. 2- طلحه الجود یا طلحه بن عمر بن عبیدالله بن معمر التمیمی. 3- طلحه الدراهم یا طلحه بن عبدالله بن عبدالرحمن بن ابی بکر الصدیق. 4- طلحه الخیر یا طلحه بن حسن بن علی بن ابیطالب. 5- طلحه الندی یا طلحه بن عبدالله بن عوف الزهری. 6- طلحه الطلحات یا طلحه بن عبدالله بن خلف الخزاعی
لغت نامه دهخدا
تصویری از لفات
تصویر لفات
گول بدخوی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لده، همزادان همسالان جمع لده (کسی - بجز برادر و خواهر - که با شخص در یک زمان زاده شده و در یک مسکن بزرگ گردیده و هم شان او باشد همزادان همسنان: و باز جماعتی که خویشتن در محل لدات دارند اگر اندک نخوتی و تمردی اظهار کنند... در تقدیم و تعریک ایشان آن مبالغت رود که عزت و هیبت پادشاهی اقتضاکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمحات
تصویر لمحات
جمع لمحه، زغنگ ها زغنگان جمع لمحه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لغه، واژگان جمع لغت. یا علم لغات. لغت شناسی. یا اهل علم لغات. لغت شناسان: ... چنانکه اهل علم لغات آنرا بیان کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحاس
تصویر لحاس
لیسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لصات
تصویر لصات
جمع لصه، زنان دزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثات
تصویر لثات
جمع لثه، آره ها بج ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهات
تصویر لهات
زبان کوچک که در بیخ حلق قرار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحات
تصویر نحات
چوب تراش، تراشنده چوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذات
تصویر لذات
جمع لذت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحاق
تصویر لحاق
نیام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحاء
تصویر لحاء
پوست پوست درخت، زیر پوست نوار پوستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحاته
تصویر لحاته
پوسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحاظ
تصویر لحاظ
ملاحظه، دیدن، نگاه داشتن به چشم چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحاف
تصویر لحاف
بستر آهنگ، بالاپوش شب، جامه پنبه دار شب خوابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحام
تصویر لحام
گوشت فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحان
تصویر لحان
بد خوان بد گویش آنکه در قرائت و اعراب خطا کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحظات
تصویر لحظات
جمع لحظه، زیر نگاه ها نیسنگ ها لخت ها
فرهنگ لغت هوشیار
((لَ))
یکی از چهار صورت ورق های بازی آس است که بر آن صورت زنی منقوش است (نظیر بی بی در بازی های دیگر)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لکات
تصویر لکات
((لَ))
هر چیز پست و زبون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لذات
تصویر لذات
((لَ ذّ))
جمع لذت، خوشی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لکات
تصویر لکات
ضایع و زبون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لحان
تصویر لحان
((لَ حَ))
آن که در قرائت و اعراب خطا کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لمحات
تصویر لمحات
((لَ مَ))
جمع لمحه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیات
تصویر لیات
((لِ))
لی آوت، صفحه آرایی (چاپ و نشر)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لحاظ
تصویر لحاظ
دیدگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لحاف
تصویر لحاف
روانداز
فرهنگ واژه فارسی سره