معنی لمحات - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با لمحات
لمعات
- لمعات
- جمع لعمه، درخش ها روشنی ها، نام نوشتاری است در سروا (حدیث) جمع لمعه
فرهنگ لغت هوشیار
لمعات
- لمعات
- جَمعِ واژۀ لَمعه.
- اشعهاللمعات، نام کتابی از جامی و آن شرح لمعات فخرالدین عراقی است
لغت نامه دهخدا
لمحان
- لمحان
- نگریستن. (تاج المصادر). لمح. (منتهی الارب). و رجوع به لمح شود
لغت نامه دهخدا
محات
- محات
- جَمعِ واژۀ ماحی. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به ماحی شود
لغت نامه دهخدا