- لجوجه (لَ جَ)
لجوج. ستیهنده (هاء برای مبالغه است). (منتهی الارب)
معنی لجوجه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بچۀ هر پرنده که تازه از تخم درآمده باشد به ویژه مرغ خانگی، جوزه، جوژه، چوزه، فرخ، فره
(زَک ک)
لغت نامه دهخدا
در دهان گردانیدن سخن را. (منتهی الارب). شوریده سخن گفتن. (منتخب اللغات). پریشان بودن کلام چنانکه مطلب مفهوم نشود. سخن در دهان گردانیدن چنانکه ظاهر نشود. (منتخب اللغات). من من کردن، خاییدن لقمه را. (منتهی الارب). لقمه در دهان گردانیدن. (منتخب اللغات)
وستاری ستهندگی لجاج لجاجت ستهندگی: امیر ماضی (سلطان محمود) چنانکه لجوجی و ضجرت وی بود یک روز گفت
لجاجت در فارسی وستاری ستیهیدن، پیکار کردن، شوریدگی تپیدگی از گرسنگی
((جِ))
فرهنگ فارسی معین
نوزاد پرندگان، نوزاد مرغ خانگی، سوخاری خوراکی که تکه های جوجه مرغ را در آرد سوخاری می غلتانند و سپس سرخ می کنند، کباب خوراکی از قطعه های بریده شده مرغ یا جوجه مرغ در مخلوطی از پیاز و زعفران و آب لیمو که به سیخ می کشند و کبا
