- لجوجانه
- همراه با ستیز و لجاج، از روی ستیزه و لجاج
معنی لجوجانه - جستجوی لغت در جدول جو
- لجوجانه
- وستارانه ژکاره گون از روی لجاج بلجاجت: لجوجانه مقاومت میکند
- لجوجانه
- Obstinately
- لجوجانه
- obstinadamente
- لجوجانه
- uparcie
- لجوجانه
- упрямо
- لجوجانه
- вперто
- لجوجانه
- koppig
- لجوجانه
- obstinadamente
- لجوجانه
- obstinément
- لجوجانه
- ostinatamente
- لجوجانه
- हठपूर्वक
- لجوجانه
- secara keras kepala
- لجوجانه
- בעקשנות
- لجوجانه
- inatçı bir şekilde
- لجوجانه
- kwa ukaidi
- لجوجانه
- อย่างดื้อดึง
- لجوجانه
- একগুঁয়ে
- لجوجانه
- ضدی طور پر
- لجوجانه
- بعنادٍ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شتابزده
باشتاب و سرعت مانند عجولان
مانند عجولان بشتاب: عجولانه کارها را انجام داد و رفت. با شتاب و سرعت
متملقانه، از روی فریب کاری، برای مثال اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر / صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه (کسائی - لغت فرس - لوسانه)
چرب و شیرین، لقمۀ چرب و شیرین، سخن شیرین و دل چسب
خرما بن خشک
نوعی از گیاههای متعفن: وین سیم که هست اسم و جسمش نی چون بوی خوش سپست و لوکانه... (عثمان مختاری. چا. همائی 499)
سخن دلچسب و شیرین
چاپلوسی، فروتنی
درختی شبیه درخت بیدمشک که چوب محکم و سخت و شاخه های صاف و راست دارد و از شاخه هایش دستۀ بیل و کلنگ درست می کنند، نوعی بافت کاموا، نوعی کافور مرغوب