دهی جزء دهستان اوزوم دل بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 13500 گزی باختر ورزقان و 4 هزارگزی شوسۀ تبریز به اهر. جلگه. معتدل. دارای 603 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی جزء دهستان اوزوم دل بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 13500 گزی باختر ورزقان و 4 هزارگزی شوسۀ تبریز به اهر. جلگه. معتدل. دارای 603 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرحند، واقع در 59 هزارگزی جنوب خاوری درمیان و 5 هزارگزی جنوب خاوری دستگرد. کوهستانی و گرمسیر دارای 134 تن سکنۀ فارسی زبان. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرحند، واقع در 59 هزارگزی جنوب خاوری درمیان و 5 هزارگزی جنوب خاوری دستگرد. کوهستانی و گرمسیر دارای 134 تن سکنۀ فارسی زبان. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان نیگنان، بخش بشرویۀ شهرستان فردوس، واقع در 28 هزارگزی شمال بشرویه و پنج هزارگزی خاوری راه شوسۀ عمومی بشرویه به نیگنان. جلگه. گرمسیر، دارای 24 تن سکنۀشیعۀ فارسی زبان. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و پنبه و ارزن و میوه جات و تریاک. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان نیگنان، بخش بشرویۀ شهرستان فردوس، واقع در 28 هزارگزی شمال بشرویه و پنج هزارگزی خاوری راه شوسۀ عمومی بشرویه به نیگنان. جلگه. گرمسیر، دارای 24 تن سکنۀشیعۀ فارسی زبان. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و پنبه و ارزن و میوه جات و تریاک. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
برچفسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : تلجن الشی ٔ، تلزج ای صار له ودک یعلق بالید و غیرها. (اقرب الموارد) ، کوفته گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پاک ناشدن سر از ریم و چرک به شستن، برگ را با هستۀ خرما کوفتن به جهت علف ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
برچفسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : تلجن الشی ٔ، تلزج ای صار له ودک یعلق بالید و غیرها. (اقرب الموارد) ، کوفته گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پاک ناشدن سر از ریم و چرک به شستن، برگ را با هستۀ خرما کوفتن به جهت علف ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)