جدول جو
جدول جو

معنی لجنه

لجنه((لَ نَ یا نِ))
گروه مردم که برای کاری فراهم آیند و بدان رضا دهند، انجمن
تصویری از لجنه
تصویر لجنه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لجنه

لجنه

لجنه
انجمن گروه مردم که برای کاری فراهم آیند و بدان رضا دهند انجمن
لجنه
فرهنگ لغت هوشیار

اجنه

اجنه
جمع جنین، زه ها (جنین زه) رمن نادرست از جنی رمن درست جنه است پریان در عربی، جمع جنین و در تداول فارسی زبانان بغلط، جمع جن است و معنی پریان از آن اراده میشود. توضیح (جن) خود اسم جمع و مفرد آن جنی بزیادت یاء مشدد است
فرهنگ لغت هوشیار

لنجه

لنجه
لب، گرداگرد دهان، چانه
لنجه کردن: چانه زدن دربارۀ قیمت چیزی بعد از ختم معامله
لنجه
فرهنگ فارسی عمید

لانه

لانه
جای زندگی جانوران اعم از پرنده، خزنده، چرنده، حشره و درنده، آشیان، آشیانه
خانۀ انسان
بیکاره، تنبل، برای مِثال کنون جویی همی حیلت که گشتی سست و بی طاقت / تو را دیدم به برنایی فسار آهخته و لانه (کسائی - ۵۸)
بی قید
لانه
فرهنگ فارسی عمید

لانه

لانه
آشیان، آشیانه و خانه زنبور و جانوران پرنده و چرنده و درنده میباشد
فرهنگ لغت هوشیار