جدول جو
جدول جو

معنی لث - جستجوی لغت در جدول جو

لث
(لَث ث)
تری. نم، تری روز. (؟) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لث
(لَ ثِنْ)
ثوب ٌ لث، جامۀ نمناک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لث
(زَ)
ستهیدن، مقیم بودن بجایی، پیوسته باریدن باران، نم رسیدن درخت را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لثم
تصویر لثم
بوسه زدن بر دهان یا بر چهره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لثام
تصویر لثام
دهان بند، پارچه ای که پایین صورت را تا زیر چشم ها می پوشاند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لثه
تصویر لثه
گوشت بیخ دندان
فرهنگ فارسی عمید
شکستگی و گرفتگی زبان به طوری که حرف «س» را «ٍث» و «ر» را «غ» تلفظ کنند
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
نمناک گردیدن درخت، شلم روان شدن از درخت. یعنی صمغ جاری شدن از درخت، پا سپردن ذی اخفاف آب یا خون را. (منتهی الارب) ، نمناک شدن جامه و جزآن. (منتهی الارب). تر شدن جامه و جز آن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(لِ ثَنْ)
جمع واژۀ لثه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
امراءه لثیاء، زن که اندام و اندام نهانی او خوی آرد. امراءه لثیه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لُ ثَ می یَ)
جامه ای است شریف و ثمین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ یَ)
درخت با شلم روان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ یَ)
امراءه لثیه، ، زن که اندام نهانی و اندامش خوی آرد. امراءه لثیاء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ ثی ی)
حریص بر خوردن صمغ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
زدن بر بینی کسی، بوسه دادن، دهان بند نهادن، جمع لاثم، کوبندگان بوسه دهندگان دهان بندندگان (کتک: لثام) دهان بند ها روی بند ها با مشت بربینی زدن، دهان بند نهادن، بوسه دادن: روز مصاف را شب زفاف پندارند و زخم رماح را لثم ملاح شناسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثقه
تصویر لثقه
لثقه در فارسی تب گشی (گش بلغم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثیاء
تصویر لثیاء
خوی کننده زن خیس تن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثی الثواب
تصویر لثی الثواب
چرک جامه
فرهنگ لغت هوشیار
اندک اندک خوردن، لیسیدن ته دیگ را، نمناکی درخت شیرابه دادن شیرابه شیره گیاهی، شیر دوسان (لزج)، ژد (صمغ)، شبنم نمناک خیس تر انگم خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثه
تصویر لثه
گوشت بن دندان
فرهنگ لغت هوشیار
لثویه در فارسی مونث لثوی: ژمیک بجیک مونث لثوی: ذ و ظ از حروف لثویه باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثوی
تصویر لثوی
ژمیک بجیک منسوب به لثه: ظاء از حروف لثوی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثوم
تصویر لثوم
بوسیدن بوسه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
لثغه در فارسی: تک زبانی دهان گرفتن زبان و شکستگی آن بطوری که حرف سین را ثاء یآرا راغین گویند و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثات
تصویر لثات
جمع لثه، آره ها بج ها
فرهنگ لغت هوشیار
دهان بند، روی بند دهان بند: بدنها همه در دوتویی زره ز نخها همه در دوتایی لثام. (مسعود سعد لغ)، نقاب روی بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثغ
تصویر لثغ
کند زبانی تک زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثغاء
تصویر لثغاء
تک زبان: زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثمه
تصویر لثمه
دهان بند بستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثق
تصویر لثق
تری نم، شبنم ژاله، لای خلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثقق
تصویر لثقق
خلاب، شرجی تر و گرم و بی باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثم
تصویر لثم
((لَ))
با مشت بر بینی زدن، دهان بند نهادن، بوسه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لثام
تصویر لثام
((لِ))
دهان بند، نقاب، روی بند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لثه
تصویر لثه
((لَ ثِ))
گوشت بن دندان
فرهنگ فارسی معین
((لُ غَ یا غِ))
گرفتن زبان و شکستگی آن به طوری که حرف سین را ثاء یا راء را غین گویند و مانند آن
فرهنگ فارسی معین