جدول جو
جدول جو

معنی لتکاء - جستجوی لغت در جدول جو

لتکاء
دهی از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان، واقع در 22هزارگزی شمال همدان و پنجهزارگزی باختری شوسۀ همدان به تهران. دشت، سردسیر. دارای 1356 تن سکنه. شیعه ترکی و فارسی زبان. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و لبنیات و میوه جات، شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان قالی بافی. پنج باب دکان، یک دبستان و راه فرعی به شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لتکا
تصویر لتکا
(دخترانه)
باغ، باغچه
فرهنگ نامهای ایرانی
(سُ)
بصورت اعتمادکننده کردن کسی را. و التاء فی هذاالباب عوض عن الواو علی خلاف القیاس. (لغت نامۀ مقامات حریری)
لغت نامه دهخدا
(سَ قَ / قِ)
اتکال کردن. اعتماد کردن بر. پشت دادن بر. تکیه زدن به. (زوزنی). متکی شدن بر. تکیه کردن بر. (تاج المصادر).
- اتکا کردن، تکیه کردن.
- اتکاء کسی، متکا ساختن کسی را.
لغت نامه دهخدا
(لُ حَ)
لحکه. کرمکی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
تأنیث لتحان. گرسنه (زن)
لغت نامه دهخدا
(لَکْ کا)
پوستهای رنگ کرده به لک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
مقیم شدن و لازم گردیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
به لهجۀ طبری، باغچه
لغت نامه دهخدا
(لُ)
در پهلوی: اسوار، اوستایی: اسبارای، بمعنی برندۀ اسب، سوار. فارس. مقابل پیاده. (انجمن آرا).
لغت نامه دهخدا
تصویری از لحکاء
تصویر لحکاء
لحکه کرم ماسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتکا
تصویر لتکا
کرجی قایق بلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتکاء
تصویر اتکاء
((اِ تِّ))
تکیه کردن بر، پشت دادن بر، اعتماد کردن بر، نقطه، نقطه ای که در آن اهرم را تکیه دهند، تکیه گاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لتکا
تصویر لتکا
((لُ))
کرجی، قایق، بلم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتکاء
تصویر اتکاء
پشت دادن بر، پشت گرمی
فرهنگ واژه فارسی سره
قایق پارویی، قایق چوبی کوچک، باغچه پیرامون خانه
فرهنگ گویش مازندرانی