معنی لتونی - جستجوی لغت در جدول جو

لتونی(لِ تُ)

لغت نامه دهخدا

تون تاب، کسی که در گلخن حمام زندگی کند،
کنایه از خانه به دوش، آواره،
کنایه از دزد، راهزن
از مردم تون

نوعی بیماری مادرزادی یا موروثی چشم که بیمار رنگ ها را درست تشخیص نمی دهد و قابل معالجه نیست، کوری رنگ. از نام دالتون دانشمند انگلیسی که به این عارضه مبتلا بود گرفته شده

فرهنگ فارسی عمید

دالتونیسم

(تُ نی)

نام یکی از بیماری های ناشی از وراثت امراض وابسته بجنس. رجوع شود به بیولوژی وراثت ص 272

لغت نامه دهخدا

التونیه

(اَ یَ)

موضعی است بخراسان. (از فرهنگ شاهنامۀ ولف، با قید تردید). نام محلی است در خراسان. (یادداشت موجود در لغت نامه) :
به التونیه او کنون رزمجوی
سوی جنگ دشمن نهاده ست روی.
فردوسی، نیکو برداشته ناشدن زبان جهت گرانی. (منتهی الارب) : و بسیار باشد که مردم الثغ را بیماری گرم افتد زفان گشاده گردد

لغت نامه دهخدا

لونی

قلعتی در نواحی مولتان به هندوستان، (ماللهند بیرونی ص 205)

لغت نامه دهخدا

تونی

دزد و عیار و راهزن باشد، (برهان) (آنندراج) (از انجمن آرا)، که غالباً در تونها و گلخن های حمامها پنهان گردند، (آنندراج) (از انجمن آرا)، جلف و عیار، زیرا که اکثر در تون حمام می باشند، (فرهنگ رشیدی)، دزد و عیار، (فرهنگ جهانگیری)، کناس و دزد و دغاباز، (غیاث اللغات)، دزد و عیار و راهزن و مفلس و گدا، (ناظم الاطباء)، فقیری که جا ندارد و به شب در گلخن حمام خسبد، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
در خیال افتاد مرد از جد او
خشمگین شد رو بگردانید زو
کین مگر قصد من آمد خونی است
یا طمع دارد گدا و تونی است،
مولوی (از فرهنگ جهانگیری)،
رفت در حمام بس رنجورجان
کون دریده همچو دلق تونیان،
مولوی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)،
، آن که تون حمام می تابد، (ناظم الاطباء)، گلخن تاب، تونتاب، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، منسوب به تون را هم گفته اند که آن ولایتی است از خراسان، (برهان)، منسوب به ولایت تون از خراسان، (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، از مردم شهر تون، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، منسوب است به تون که شهرکی است نزدیک قاین، تون قهستانش خوانند، (از انساب سمعانی) : تونیان قرائت کتاب خود را نوم گویند، (جهانگشای جوینی)، رسولی به نزدیک خان فرستاده است و تونیان را خواسته چون آمده اند هر دو قوم را در موازات یکدیگر بداشته اند، (جهانگشای جوینی)

لغت نامه دهخدا

لئونی

(لِ ءُ)

لئون مجسمه ساز و حروف ریز و مدال ساز ایتالیائی. مولد آرزو در حدود 1509 و وفات 1590 م

لغت نامه دهخدا

لجونی

(لَ نی ی)

منسوب به لجون، از بلاد شام. (سمعانی ورق 494)

لغت نامه دهخدا

اتونی

(اَتْ تو نی ی / اَ نی ی)

گلخن تاب. تونتاب