- لبچین (لَ)
نوعی کفش و چکمۀ درشت و خشن سربازی
معنی لبچین - جستجوی لغت در جدول جو
- لبچین
قسمی کفش ستبر و خشن سربازی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارچه ای که بدن خود را پس از شستشو با آن خشک کنند، حوله، پارچه ای که تن مرده را پس از غسل دادن با آن خشک کنند، برای مثال به پیمان که چیزی نخواهی ز من / ندارم به مرگ آبچین و کفن (فردوسی - ۶/۴۳۱)
در ترکی شاهین شکاری را گویند، (غیاث)، نامی از نامهای مردان و به معنی بنده ظاهراً از مجعولات شعوری است
(لُ بَیْی یَ)
لغت نامه دهخدا
تثنیۀ لبی و لبی ّ تصغیر لبی، نام دو آب متعلق به بنی العنبر. جحدر اللص ّ گوید:
تعلمن ّ یا ذوداللبیّین سیره
بنالم تکن اذواد کن ّ تسیرها.
و زهیر گوید:
لسلمی بشرقی القنان منازل
و رسم بصحراء اللبیین حائل.
(معجم البلدان)
تعلمن ّ یا ذوداللبیّین سیره
بنالم تکن اذواد کن ّ تسیرها.
و زهیر گوید:
لسلمی بشرقی القنان منازل
و رسم بصحراء اللبیین حائل.
(معجم البلدان)
ظاهراً نام محلی است، لکن این بیت در فهرست شاهنامۀ ولف در لاچین و گردکوه نیست:
هزاران سواران ایران گروه
ز لاچین دلیران ابر گرد کوه،
فردوسی
هزاران سواران ایران گروه
ز لاچین دلیران ابر گرد کوه،
فردوسی
امیر سیف الدین محمود شمسی، پدر امیرخسرو دهلوی مشهورترین شاعر فارسی زبان هندوستان، لاچین از ترکان ختائی ترکستان بود و در استیلای مغول از بلخ به هند رفت و در خدمت شمس الدین التتمش درآمد و به امیر سیف الدین محمود شمسی مشهور گردید، و به سال 658 هجری قمری وفات یافت، (تاریخ مغول ص 546)
غلام ملک اشرف پسر تیمورتاش بن چوپان، از امرای قرن هشتم، رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 179 و حبیب السیر ج 2 ص 86 شود
غلام ملک اشرف پسر تیمورتاش بن چوپان، از امرای قرن هشتم، رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 179 و حبیب السیر ج 2 ص 86 شود
ترکی شاهین از مرغان شکاری، نامی برای مردان شاهین شکاری، نامی از نامهای مردان
جامه ای که تن مرده را بعد از غسل دادن بدان خشک کنند، کاغذ آب خشک کن
روستایی از دهستا یخکش بهشهر
از توابع دهستان یخکش بهشهر
مرتب کن، بزن
بچین