پشم گوسپند. گویند ما له سبد و لا لبد و هما الشعر و الصوف، ای ما له شی ٔ. (منتهی الارب). پشم گوسپند و اشتر: وین عمارت کردن گور و لحد نی زسنگ است و نه چوب و نی لبد. مولوی
پشم گوسپند. گویند ما له سبد و لا لبد و هما الشعر و الصوف، ای ما له شی ٔ. (منتهی الارب). پشم گوسپند و اشتر: وین عمارت کردن گور و لحد نی زسنگ است و نه چوب و نی لبد. مولوی
پشم پشم گوسفند پشم شتر نمت نمد، خوی گیر زین، پشم نشسته پشم پشم به هم چسبیده پشم گوسفند و شتر: وین عمارت کردن گور و لحد نی بسنگ است و بچوب ونی لبد. (مثنوی نیک. 130: 3) نمد نمط: مور اسود بر سر لبد سیاه مور پنهان دانه پیدا پیش راه (مثنوی لغ)، نمدزین
پشم پشم گوسفند پشم شتر نمت نمد، خوی گیر زین، پشم نشسته پشم پشم به هم چسبیده پشم گوسفند و شتر: وین عمارت کردن گور و لحد نی بسنگ است و بچوب ونی لبد. (مثنوی نیک. 130: 3) نمد نمط: مور اسود بر سر لبد سیاه مور پنهان دانه پیدا پیش راه (مثنوی لغ)، نمدزین
درآمدن بعض پشم و مانند آن دربعضی و بهم چفسیدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برهم نشستن. (آنندراج) ، سینه بر زمین نهادن مرغ و لازم گرفتن جای را (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، سخت گردیدن زمین به باران، اندیشیدن و تفرس کردن. (از اقرب الموارد)
درآمدن بعض پشم و مانند آن دربعضی و بهم چفسیدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برهم نشستن. (آنندراج) ، سینه بر زمین نهادن مرغ و لازم گرفتن جای را (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، سخت گردیدن زمین به باران، اندیشیدن و تفرس کردن. (از اقرب الموارد)
شهری در آسیای صغیر در ساحل بحر الجزائر و شمال غربی شهر قدیم ’کولوفون’ نزدیک قصبۀ صیغاجق که بخطۀ قدیم یونیه ملحق بود. لیسیماخوس آن را ویران کرد و اهالی آن را به افس یعنی به آیاثلوغ نقل کردند. (قاموس الاعلام ترکی)
شهری در آسیای صغیر در ساحل بحر الجزائر و شمال غربی شهر قدیم ’کولوفون’ نزدیک قصبۀ صیغاجق که بخطۀ قدیم یونیه ملحق بود. لیسیماخوس آن را ویران کرد و اهالی آن را به افس یعنی به آیاثلوغ نقل کردند. (قاموس الاعلام ترکی)
نمد، هر پشم و صوف در هم شده و بر هم چفسیده، گروه مردم. یقال: صار الناس لبده واحده، ای اجتمعوا. (منتهی الارب). آن گروه که یکجا مقام کنند. (مهذب الاسماء)
نمد، هر پشم و صوف در هم شده و بر هم چفسیده، گروه مردم. یقال: صار الناس لبده واحده، ای اجتمعوا. (منتهی الارب). آن گروه که یکجا مقام کنند. (مهذب الاسماء)
هر پشم که در یکدیگر درآمده و بهم چفسیده، نمد. و هو اخص من اللبد، جامه پاره ای که بر سینۀ پیراهن دوزند یا رشتۀ فتیله مانندی که در گریبان پیراهن درآرند، موی انبوه شانه گاه شیر و منه المثل: هو امنع من لبده الاسد. (منتهی الارب). موی قفای شیر. (مهذب الاسماء). موی های یال شیر. یال شیر. - ذولبده، کنیت شیر بیشه است. (منتهی الارب). ، لبده نسال، گیاه صلیان، باطن ران. (منتهی الارب). داخل الفخذ، ملخ. (منتهی الارب)
هر پشم که در یکدیگر درآمده و بهم چفسیده، نمد. و هو اخص من اللبد، جامه پاره ای که بر سینۀ پیراهن دوزند یا رشتۀ فتیله مانندی که در گریبان پیراهن درآرند، موی انبوه شانه گاه شیر و منه المثل: هو امنع من لِبْدَه الاسد. (منتهی الارب). موی قفای شیر. (مهذب الاسماء). موی های یال شیر. یال شیر. - ذولبده، کنیت شیر بیشه است. (منتهی الارب). ، لبده نسال، گیاه صلیان، باطن ِ ران. (منتهی الارب). داخل الفخذ، ملخ. (منتهی الارب)
شهری است میان برقه و افریقیه. (منتهی الارب). یاقوت در معجم البلدان گوید: لبده، مدینه بین برقه وافریقیه و قیل بین طرابلس و جبل نفوسه و هو حصن من بنیان الاول بالحجر و الاجر و حوله آثار عجیبه یسکن هذا الحصن قوم من العرب نحو الف فارس یحاربون کل من حاربهم و لایعطون طاعه لاحد یقاومون مائه الف ما بین فارس و راجل کانت به وقعه بین ابی العباس احمد بن طولون و اهل افریقیه فقال ابوالعباس یذکر ذلک: ان کنت سائله عنی و عن خبری فها انا اللیث و الصمصامه الذکر من آل طولون اصلی ان سألت فما فوقی لمفتخر بالجود مفتخر لو کنت شاهدهبلبده اذ بالسیف اضرب و الهامات تبتدر اذاً لعاینت منی ماتناذره عنی الاحادیث و الانباء و الخبر. (معجم البلدان). و آن شهری است عجیب از شهرهای افریقیه که مورخین درباره ان اوصاف بلیغه کرده اند. (تاج العروس)
شهری است میان برقه و افریقیه. (منتهی الارب). یاقوت در معجم البلدان گوید: لبده، مدینه بین برقه وافریقیه و قیل بین طرابلس و جبل نفوسه و هو حصن من بنیان الاول بالحجر و الاجر و حوله آثار عجیبه یسکن هذا الحصن قوم من العرب نحو الف فارس یحاربون کل من حاربهم و لایعطون طاعه لاحد یقاومون مائه الف ما بین فارس و راجل کانت به وقعه بین ابی العباس احمد بن طولون و اهل افریقیه فقال ابوالعباس یذکر ذلک: ان کنت سائله عنی و عن خبری فها انا اللیث و الصمصامه الذکر من آل طولون اصلی ان سألت فما فوقی لمفتخر بالجود مفتخر لو کنت شاهدهبلبده اذ بالسیف اضرب و الهامات تبتدر اذاً لعاینت منی ماتناذره عنی الاحادیث و الانباء و الخبر. (معجم البلدان). و آن شهری است عجیب از شهرهای افریقیه که مورخین درباره ان اوصاف بلیغه کرده اند. (تاج العروس)