معنی لبد - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با لبد
لبد
لبد
پشم و موی برهم نشسته و به هم چسبیده مانند یال شیر، نمد، نمدزین اسب
فرهنگ فارسی عمید
لبد
لبد
پشم پشم گوسفند پشم شتر نمت نمد، خوی گیر زین، پشم نشسته پشم پشم به هم چسبیده پشم گوسفند و شتر: وین عمارت کردن گور و لحد نی بسنگ است و بچوب ونی لبد. (مثنوی نیک. 130: 3) نمد نمط: مور اسود بر سر لبد سیاه مور پنهان دانه پیدا پیش راه (مثنوی لغ)، نمدزین
فرهنگ لغت هوشیار
لبد
لبد
ذو لبد، جایگاهی است به بلاد هذیل. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
لبد
لبد
نمد. (منتهی الارب). نمط: مور اسود بر سر لبد سیاه مور پنهان دانه پیدا پیش راه. مولوی. ، نمدزین. (مهذب الاسماء). خویگیر زین. (منتهی الارب) ، هر پشم و موی نشسته برچفسیده. ج، الباد و لبود. (منتهی الارب). موی انبوه میان دو دوش. مویهای یال شیر. لبده. رجوع به لبده شود، کار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لبد
لبد
آنکه پیوسته در خانه باشد و به سفر نرود و جای را نگذارد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.