جدول جو
جدول جو

معنی لبخند - جستجوی لغت در جدول جو

لبخند
خنده ای که فقط لب ها از هم باز شود، خندۀ کم، تبسم، لبخند زدن مثلاً تبسم کردن
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
فرهنگ فارسی عمید
لبخند
(لَ خَ)
لبخنده. تبسم:
برقع از رخ به یک طرف افکند
عالمی زنده کرداز لبخند.
میرزا طاهر وحید.
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچۀ گل شکفتن آموخت.
ایرج میرزا
لغت نامه دهخدا
لبخند
تبسم، خنده کم
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
فرهنگ لغت هوشیار
لبخند
((~. خَ))
خنده کوتاهی که تنها موجب حرکت لب هامی شود، تبسم
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
فرهنگ فارسی معین
لبخند
تبسم
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
فرهنگ واژه فارسی سره
لبخند
تبسم، خنده، شکرخند، شکرخنده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
لبخند
يبتسم
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به عربی
لبخند
Smile
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به انگلیسی
لبخند
sourire
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به فرانسوی
لبخند
sorriso
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
لبخند
sonrisa
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
لبخند
sorriso
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به پرتغالی
لبخند
Lächeln
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به آلمانی
لبخند
uśmiech
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به لهستانی
لبخند
улыбка
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به روسی
لبخند
посмішка
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به اوکراینی
لبخند
হাসি
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به بنگالی
لبخند
مسکراہٹ
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به اردو
لبخند
glimlach
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به هلندی
لبخند
รอยยิ้ม
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به تایلندی
لبخند
tabasamu
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به سواحیلی
لبخند
gülümseme
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
لبخند
笑顔
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به ژاپنی
لبخند
微笑
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به چینی
لبخند
미소
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به کره ای
لبخند
senyum
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
لبخند
मुस्कान
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به هندی
لبخند
חִיוּך
تصویری از لبخند
تصویر لبخند
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لبخنده
تصویر لبخنده
(دخترانه)
لبخند
فرهنگ نامهای ایرانی
(لَ خَ دَ / دِ)
لبخند. تبسم:
دیدن روی تو زیبنده بود آینه را
بتماشای تو لبخنده بود آینه را.
محمد سعید اشرف.
- لبخنده زنان، خندان. تبسم کنان:
لبخنده زنان ز هر سر تیع کنم نوش
زهری که بصد مهرۀ ارقم نفروشم.
خاقانی.
سرمست درآمد از درم دوست
لبخنده زنان چو غنچه در پوست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تبسم کردن شکر خند زدن: زنهالله هر یک مژده خود را می خواستند و آهو پیاپی لبخند میزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبخندیدن
تصویر لبخندیدن
Smile
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لبخندزن
تصویر لبخندزن
Flippant, Smiling
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نوعی پارچه که توسط گالش ها بافته شود
فرهنگ گویش مازندرانی
بخند، خنده کن
فرهنگ گویش مازندرانی