جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لبخنده

لبخنده

لبخنده
لبخند. تبسم:
دیدن روی تو زیبنده بود آینه را
بتماشای تو لبخنده بود آینه را.
محمد سعید اشرف.
- لبخنده زنان، خندان. تبسم کنان:
لبخنده زنان ز هر سر تیع کنم نوش
زهری که بصد مهرۀ ارقم نفروشم.
خاقانی.
سرمست درآمد از درم دوست
لبخنده زنان چو غنچه در پوست.
سعدی
لغت نامه دهخدا

لبخند

لبخند
خنده ای که فقط لب ها از هم باز شود، خندۀ کم، تبسم، لبخند زدن مثلاً تبسم کردن
لبخند
فرهنگ فارسی عمید