جدول جو
جدول جو

معنی لاینحل - جستجوی لغت در جدول جو

لاینحل
ناگشودنی
تصویری از لاینحل
تصویر لاینحل
فرهنگ واژه فارسی سره
لاینحل
گشوده نمی شود حل نمیگردد، ناگشودنی چاره ناپذیر. یا مساله لاینحل. مساله ناگشودنی. گشوده ناشدنی، حل ناشدنی
فرهنگ لغت هوشیار
لاینحل
((یَ حَ))
حل ناشودنی
تصویری از لاینحل
تصویر لاینحل
فرهنگ فارسی معین
لاینحل
حل نشدنی
تصویری از لاینحل
تصویر لاینحل
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مالاینحل
تصویر مالاینحل
آنچه قابل وا شدن نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا ینحل
تصویر لا ینحل
گشوده نمی شود نا گشودنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینفک
تصویر لاینفک
جدا نشدنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لاینده
تصویر لاینده
ناله کننده، زوزه کشنده، هرزه گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لایزال
تصویر لایزال
زوال ناپذیر، بی زوال، جاوید، ابدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاینفک
تصویر لاینفک
جدانشدنی، ناگشودنی، جدایی ناپذیر، چاره ناپذیر
فرهنگ فارسی عمید
در نمی یابد فهم نمی کند، نادان بی خرد: هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل بصورتی ندهد صورتیست لایقعل. (سعدی. کلیات) نادان، بیخرد، بی عقل
فرهنگ لغت هوشیار
دایم ابدی سرمدی پایدار: همه تخت وملکی پذیرد زوال بجز ملک فرمانده لایزال. (سعدی. کلیات. چا. معرفت 183)، یکی از صفات خدای تعالی: ناکریز جملگان حی قدیر لایزال ولم زیزل فرد بصیر. (مولوی)، دایما پیوسته: ولیکن زخر بارش افتاد و ماند گرانبار بر پشت تو لایزال. (ناصرخسرو) یا لایزالی. سرمدی ابدی، الهی: می ده که گر چه نامه سیاه عالم نومید کی توان بود از لطف لایزالی ک (حافظ) یا کوس لایزالی کوفتن، حاضر شدن در صف محشر و کوچیدن از عالم خاک بجهان باقی: چو فردا پیش آن ایوان عالی فروکوبند کوس لایزالی... (اسرارنامه) جاوید، پایدار، دائم، ابدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینفک
تصویر لاینفک
جدا نمی شود، جدا نشدنی جدایی ناپذیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینفع
تصویر لاینفع
سود نمی رساند، بی سود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینفصل
تصویر لاینفصل
جدا نمی شود، آنکه منفجر ناپذیر نابریدنی
فرهنگ لغت هوشیار
منعزل نمیشود، معزول ناشونده، وکیلی که هیچ گاه او را از شغل وکالت بر کنار نتوان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینده
تصویر لاینده
هرزه گوی، ناله کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینحرف
تصویر لاینحرف
منحرف نمیشود، غیر قابل انحراف ناگراینده به
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینفک
تصویر لاینفک
((یَ فَ کّ))
جدانشدنی، جدایی ناپذیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاینده
تصویر لاینده
((یَ دِ))
هرزه گوی، ناله کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایعقل
تصویر لایعقل
((یَ قِ))
نادان، بی خرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایزال
تصویر لایزال
((یَ))
ابدی، پایدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایناک
تصویر لایناک
پر گل و لای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاینفع
تصویر لاینفع
بی نفع، بی سود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لایعقل
تصویر لایعقل
بی عقل، بی خرد
فرهنگ فارسی عمید
مونث لایح، مکتوب، طرح. یا لایحه قانونی. طرح قانونی که از طرف هیئت دولت بمجلسین پیشنهاد شود، نوشته ای که وکیل دادگستری بمنظور دفاع از دعوی بمحکمه تقدیم کند جمع لوایح، آنچه که از نور تجلی لایح گردد بارقه خطر
فرهنگ لغت هوشیار
جامه کوتاهی که درویشان و فقیران پوشند: استاد بوعلی درویشی را دید لاینیی بر دوش گرفته پاره پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینی
تصویر لاینی
((یِ))
جامه کوتاهی که درویشان و فقیران پوشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایحه
تصویر لایحه
((یِ حِ))
نوشته، طرح قانونی که از طرف دولت برای تصویب به مجلس فرستاده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایحه
تصویر لایحه
نوشته ای که در آن پیشنهاد یا ادعایی ارائه شده باشد، مقابل طرح، در علوم سیاسی قانونی که از طرف دولت برای تصویب تقدیم مجلس می شود
فرهنگ فارسی عمید
پیدا شونده، آشکار هویدا: او (امیرمنتصر) این قطعه - که آثار مردی از معانی آن ظاهر و لایح است - انشا کرد، درخشان
فرهنگ لغت هوشیار
محدوده باریکی به عرض سه تا چهار متر در سطح سواره رو که دو طرف آن با خط کشی ممتد یا مقطع مشخص می شود و خودرو باید در آن حرکت کند، خط عبور (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایح
تصویر لایح
((یِ))
آشکار، پیداشونده، درخشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایح
تصویر لایح
هویدا، آشکار
فرهنگ فارسی عمید