جدول جو
جدول جو

معنی لایحی - جستجوی لغت در جدول جو

لایحی(یِ)
مصطفی. از شعرای عثمانی درقرن نهم هجری، از مردم سیروز. وی پس از تحصیل علوم متداوله رهسپار مصر گردید و... بعد از مدتی اقامت به در سعادت رفت و مورد نظر و اعتماد سمیز علی پاشا صدراعظم وقت قرار گرفت و پس از چندگاهی که مرجع خاص و عام بود بر اثر حسادت و تهمت کسان پاشا به وطن بازگشت و به سال 973 هجری قمری بمرد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لایحه
تصویر لایحه
نوشته ای که در آن پیشنهاد یا ادعایی ارائه شده باشد، مقابل طرح، در علوم سیاسی قانونی که از طرف دولت برای تصویب تقدیم مجلس می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لایح
تصویر لایح
هویدا، آشکار
فرهنگ فارسی عمید
در لاریجان و مازندران، مرتعی را برای چرای احشام اجاره کردن
لغت نامه دهخدا
نعت فاعلی از لحی بمعانی پوست از درخت باز کردن و نکوهیدن کسی را، (از منتهی الارب)، پوست کن، پوست باز کننده
لغت نامه دهخدا
(یُ را)
مرکّب از: لا + یری، که بدیده درنیاید. نامشهود. پوشیده. نامرئی
لغت نامه دهخدا
(یُ صا)
مرکّب از: لا + یحصی، بیشمار. که بشمار نیاید. رجوع به لاتحصی و هم رجوع به لاتعد و لاتحصی شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
جامۀ کوتاهی را گویند که درویشان و فقیران پوشند. (برهان). جامۀ کوتاه تهی دستان. جامۀ پشمی خواه درویشان پوشند خواه غیر ایشان. (برهان). جامۀ پشمین که در وقت کار پوشند. مدرعه. جمّازه
لغت نامه دهخدا
(یِ)
لائح. آشکار. پیداشونده. (غیاث). درخشان: سیماء صلاح از بشرۀ ایشان لایح بود. (حبیب السیر از یادداشت های دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مونث لایح، مکتوب، طرح. یا لایحه قانونی. طرح قانونی که از طرف هیئت دولت بمجلسین پیشنهاد شود، نوشته ای که وکیل دادگستری بمنظور دفاع از دعوی بمحکمه تقدیم کند جمع لوایح، آنچه که از نور تجلی لایح گردد بارقه خطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاحی
تصویر لاحی
نکوهنده
فرهنگ لغت هوشیار
پیدا شونده، آشکار هویدا: او (امیرمنتصر) این قطعه - که آثار مردی از معانی آن ظاهر و لایح است - انشا کرد، درخشان
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به لای، حشو پارچه که میان ابره و آستر جامه از پنبه یا پشم یاموی یا پارچه قراردهند، نوعی بافته ابریشمین که در گجرات (هند) میبافتند و آن ساده یا رنگارنگ بود
فرهنگ لغت هوشیار
جامه کوتاهی که درویشان و فقیران پوشند: استاد بوعلی درویشی را دید لاینیی بر دوش گرفته پاره پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لایحصی
تصویر لایحصی
((یُ صا))
بی شمار، بی اندازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایی
تصویر لایی
هر آنچه که لای چیزی بگذارند، پارچه ای که بین رویه و آستر لباس دوزند، مخفی، پوشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایح
تصویر لایح
((یِ))
آشکار، پیداشونده، درخشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایحه
تصویر لایحه
((یِ حِ))
نوشته، طرح قانونی که از طرف دولت برای تصویب به مجلس فرستاده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاینی
تصویر لاینی
((یِ))
جامه کوتاهی که درویشان و فقیران پوشند
فرهنگ فارسی معین