جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لایح

لایح

لایح
پیدا شونده، آشکار هویدا: او (امیرمنتصر) این قطعه - که آثار مردی از معانی آن ظاهر و لایح است - انشا کرد، درخشان
فرهنگ لغت هوشیار

لایح

لایح
لائح. آشکار. پیداشونده. (غیاث). درخشان: سیماء صلاح از بشرۀ ایشان لایح بود. (حبیب السیر از یادداشت های دهخدا)
لغت نامه دهخدا

رایح

رایح
بودار، شب آینده، باران شبانگاه، گاو پدرام (وحشی) بو دهنده، بو کننده
فرهنگ لغت هوشیار