مرکّب از: لا + یجوز، که روا نباشد. که جایز نیست. ناجایز. ناروا: یجوز و لایجوزستش همه فقه از جهان لیکن سرا یکسر ز مال وقف گشتستش چو جوزائی. ناصرخسرو. هرچه کان گفت لایجوز چنین آن دگر گفت عندنا لابأس. ناصرخسرو. دانۀ دین ز لایجوز و یجوز سیر شیرش نکرده بود هنوز. سنائی. صوفی و عشق در حدیث هنوز سلب و ایجاب و لایجوز و یجوز. سنائی
مُرَکَّب اَز: لا + یجوز، که روا نباشد. که جایز نیست. ناجایز. ناروا: یجوز و لایجوزستش همه فقه از جهان لیکن سرا یکسر ز مال وقف گشتستش چو جوزائی. ناصرخسرو. هرچه کان گفت لایجوز چنین آن دگر گفت عندنا لابأس. ناصرخسرو. دانۀ دین ز لایجوز و یجوز سیر شیرش نکرده بود هنوز. سنائی. صوفی و عشق در حدیث هنوز سلب و ایجاب و لایجوز و یجوز. سنائی
پسر جغتای خان بن چنگیزخان و جغتای پسر دوم چنگیزخان بود و پس از مرگ چنگیزخان بر ماوراءالنهر و بعضی از حدود خوارزم و بلاد ایغور، کاشغر، بدخشان، بلخ و غزنین تا کنار آب سند حکومت میکرد، جغتای در سال 638 هجری قمری درگذشت و طایجو پسر هشتم او بشمار میرفت، رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 78 ’تایجو’ شود خواندمیر ذیل عنوان ’بیان ایالت طبقۀ سیم از سلجوقیان در مملکت روم و قونیه’ آرد: در ایام غیاث الدین کیخسروبن کیقباد تایجونامی از امرای چنگیزی لشکر به روم کشیده کیقباد منهزم گردید و در سنۀ اربع و اربعین و ستمائه هجری قمری وفات یافت، (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 540)
پسر جغتای خان بن چنگیزخان و جغتای پسر دوم چنگیزخان بود و پس از مرگ چنگیزخان بر ماوراءالنهر و بعضی از حدود خوارزم و بلاد ایغور، کاشغر، بدخشان، بلخ و غزنین تا کنار آب سند حکومت میکرد، جغتای در سال 638 هجری قمری درگذشت و طایجو پسر هشتم او بشمار میرفت، رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 78 ’تایجو’ شود خواندمیر ذیل عنوان ’بیان ایالت طبقۀ سیم از سلجوقیان در مملکت روم و قونیه’ آرد: در ایام غیاث الدین کیخسروبن کیقباد تایجونامی از امرای چنگیزی لشکر به روم کشیده کیقباد منهزم گردید و در سنۀ اربع و اربعین و ستمائه هجری قمری وفات یافت، (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 540)
این کلمه بصورتهای: طایخو، طابخو، تابخو و طابحو در تواریخ آمده، ولی صحیح آن طایجو یا تایجو است که در فهرست حبیب السیر چ خیام تایجو و در تاریخ غازان طایجو ضبط شده است و نام چند تن از امرای مغول بوده است، رجوع به تایجو و عناوین بعد شود
این کلمه بصورتهای: طایخو، طابخو، تابخو و طابحو در تواریخ آمده، ولی صحیح آن طایجو یا تایجو است که در فهرست حبیب السیر چ خیام تایجو و در تاریخ غازان طایجو ضبط شده است و نام چند تن از امرای مغول بوده است، رجوع به تایجو و عناوین بعد شود
کوتاه کردن سخن و اختصار نمودن، (غیاث اللغات)، کوتاه کردن سخن و کوتاه گردیدن آن، (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، کوتاه کردن سخن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (تاج المصادر بیهقی) : هم در آن جانب ایجاز و اختصار بغایت رسانیده آمد، (کلیله و دمنه)، در ایجاز سخن آثار اعجاز ظاهر گردانیده، (ترجمه تاریخ یمینی)، ایجاز سخن را مصلحت دیدم، (سعدی)، که ز اطناب به بود ایجاز، قاآنی، ، قوت گرفتن مرد بسلاح و قوت دادن: ادی الرجل، لازم و متعدی، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تمام سلاح شدن، (المصادر زوزنی)، بسیار شدن قوم در جایی بجهت حراجی و ارزانی، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، آماده شدن برای سفر، بسیار شدن شتران و مالهای دیگر و عاجز گردانیدن صاحب خود از محافظت و تیمار، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
کوتاه کردن سخن و اختصار نمودن، (غیاث اللغات)، کوتاه کردن سخن و کوتاه گردیدن آن، (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، کوتاه کردن سخن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (تاج المصادر بیهقی) : هم در آن جانب ایجاز و اختصار بغایت رسانیده آمد، (کلیله و دمنه)، در ایجاز سخن آثار اعجاز ظاهر گردانیده، (ترجمه تاریخ یمینی)، ایجاز سخن را مصلحت دیدم، (سعدی)، که ز اطناب به ْ بود ایجاز، قاآنی، ، قوت گرفتن مرد بسلاح و قوت دادن: ادی الرجل، لازم و متعدی، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تمام سلاح شدن، (المصادر زوزنی)، بسیار شدن قوم در جایی بجهت حراجی و ارزانی، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، آماده شدن برای سفر، بسیار شدن شتران و مالهای دیگر و عاجز گردانیدن صاحب خود از محافظت و تیمار، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
پدر امیر ارغون از قبیلۀ ’اویرات’ و امیر هزار بوده و قبیلۀ اویرات در میان مغول از قبایل مشهور است و اکثراً از اولاد و احفاد چنگیزخان باشند، رجوع به جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 242 شود
پدر امیر ارغون از قبیلۀ ’اویرات’ و امیر هزار بوده و قبیلۀ اویرات در میان مغول از قبایل مشهور است و اکثراً از اولاد و احفاد چنگیزخان باشند، رجوع به جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 242 شود
لریوس. یکی از جزایر مقابل ساحل غربی اناطولی ملحق به سنجاق سقز. دارای سه هزار سکنه. مستور از درختان و صاحب منظرۀ بس دلنشین و بلندترین نقطۀ آن 223 گز است. قصبۀ آن که هم لریوز نام دارد بالای تپه ای واقع شده و از چند سوی مشرف به دریاست. (قاموس الاعلام ترکی)
لریوس. یکی از جزایر مقابل ساحل غربی اناطولی ملحق به سنجاق سقز. دارای سه هزار سکنه. مستور از درختان و صاحب منظرۀ بس دلنشین و بلندترین نقطۀ آن 223 گز است. قصبۀ آن که هم لریوز نام دارد بالای تپه ای واقع شده و از چند سوی مشرف به دریاست. (قاموس الاعلام ترکی)
از دهات دهستان دودانگۀ بخش ضیأآباد شهرستان قزوین است، در 48 هزارگزی مغرب ضیأآباد، در ناحیۀ کوهستانی و سردسیری واقع است و 619 تن سکنه دارد، آبش از چشمه سار و محصولش غلات و میوه و شغل اهالی زراعت و صنعت دستی آنجا قالی بافی و گلیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 231)
از دهات دهستان دودانگۀ بخش ضیأآباد شهرستان قزوین است، در 48 هزارگزی مغرب ضیأآباد، در ناحیۀ کوهستانی و سردسیری واقع است و 619 تن سکنه دارد، آبش از چشمه سار و محصولش غلات و میوه و شغل اهالی زراعت و صنعت دستی آنجا قالی بافی و گلیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 231)
مرکّب از: لا + یموت، که نمیرد. آنکه نمیرد. بی مرگ. بی موت. - حی ّ لایموت، زنده ای که نمیرد. - ، نامی از نامهای خدای تعالی، هو الحی الذی لا یموت: ای بحق بخت تو حی لاینام بادی اندرحفظ حی لایموت. انوری. در قاموس کتاب مقدس آمده است: لایموت صفتی از صفات ثبوتیۀ حضرت اقدس الهی است (رسالۀ اول تیموتاوس 6:16) وجود این صفت در مخلوقات بسته به اراده و مشیت خالق است لایموتی ارواح انسانی از امیال غیرمتناهی و اقتدارات او که در ترقیات غیرمتناهیه و لیاقات عقاب یا اجری که در این دنیا منتهی نمیشود معلوم گشته است این تعلیم و عقیده در میان تمام طوایف و امم متداول بوده و دانشمندترین فلاسفۀ قدیم این مطلب را کم و بیش تعلیم میدادند هر چند که تمام دلایل و براهین خارجی نسبت به این مطلب بدون ضمیمۀ شهادات کتاب مقدس ناقص است. و کتاب مقدس نیز آن را به واضحی تمام تعلیم نمیدهد لکن جواب مسیح که به صدوقیان در این خصوص داده ایشان را مجاب فرمود در (انجیل متی 22:33) وارداست چه که ایشان منکر قیامت اند و معتقدند که مرگ انتهای جمیع آرزوهای ایشان است (کتاب اعمال رسولان 23:8) علیهذا مسیح از تورات معین و مکشوف فرمود که اجدادسلف که دنیا را بدرود گفته اند هنوز باقی و زنده میباشند (خروج 3:6)، ایمان و عقیدۀ قدیم عبرانیان در بقای روح بعد از موت از کلمات بسیار که خدای تعالی فرموده است و در کتاب مقدس وارد گشته مثل. ’جمع شده باقوم خود’ و غیره واضح و مبرهن میگردد و اینگونه کلمات ابداً دخلی به دفن جسد ندارد که در آیات ذیل وارداست (پیدایش 25:8 و 9 و 35:29 و 49:29 و 33 سفر اعداد 20:24- 26 و 27:12 و 13 تثنیه 32:50 و 34:5 و 6) و مضامین آیات ذیل دلیل بر این است که نویسندگان کتاب مقدس را عقیده بر این بوده است که موت و فنای بدن انتهای عمر روح نمیباشد (مزامیر 17:15 و 73:24- 26دا 12:2)، و توضیح این موقوف به وجود مبارک کلمهاﷲ بود که قیامت اموات و قیام خود او از اموات وجود حیات بی فساد را واضح میگرداند (رسالۀ دوم تیموتاوس 1:10) بقا و لایزالی روح در مثل مرد غنی و العازار به واضحی تمام بیان گشته (لوقا 16:19- 31)، و اخبار از عذاب و عقاب ابدی شریران و برکت صالحین و عادلان در (انجیل متی 25:46 و یوحنا 5:28 و 29) بخوبی مکشوف گردیده است. و حواریان نیز از روح القدس ملهم گشته بقا و لایموتی روح و قیام بدن را در (اعمال رسولان 7:55- 60و 10- 42 و اول قرنتیان 15: و دوم قرنتیان 5:1- 8و فلیمون 1:21- 23 و اول تسالونیکیان 4:13- 18) بیان فرمودند. و برکت لایموتی و لایزالی نجات یافتگان یکی از عطایای خداست بتوسط مسیح که بواسطۀ متحد گشتن با او بتوسط ایمان تصاحب توانند کرد. (یوحنا 10:27 و28 و 11:25 رسالۀ رومیان 6:23 اول یوحنا 5:11- 13)، (قاموس کتاب مقدس)، قوت لایموت. بخور و نمیر. اقل مقدار قوت که آدمی از گرسنگی نمیرد
مُرَکَّب اَز: لا + یموت، که نمیرد. آنکه نمیرد. بی مرگ. بی موت. - حی ّ لایموت، زنده ای که نمیرد. - ، نامی از نامهای خدای تعالی، هو الحی الذی لا یموت: ای بحق بخت تو حی لاینام بادی اندرحفظ حی لایموت. انوری. در قاموس کتاب مقدس آمده است: لایموت صفتی از صفات ثبوتیۀ حضرت اقدس الهی است (رسالۀ اول تیموتاوس 6:16) وجود این صفت در مخلوقات بسته به اراده و مشیت خالق است لایموتی ارواح انسانی از امیال غیرمتناهی و اقتدارات او که در ترقیات غیرمتناهیه و لیاقات عقاب یا اجری که در این دنیا منتهی نمیشود معلوم گشته است این تعلیم و عقیده در میان تمام طوایف و امم متداول بوده و دانشمندترین فلاسفۀ قدیم این مطلب را کم و بیش تعلیم میدادند هر چند که تمام دلایل و براهین خارجی نسبت به این مطلب بدون ضمیمۀ شهادات کتاب مقدس ناقص است. و کتاب مقدس نیز آن را به واضحی تمام تعلیم نمیدهد لکن جواب مسیح که به صدوقیان در این خصوص داده ایشان را مجاب فرمود در (انجیل متی 22:33) وارداست چه که ایشان منکر قیامت اند و معتقدند که مرگ انتهای جمیع آرزوهای ایشان است (کتاب اعمال رسولان 23:8) علیهذا مسیح از تورات معین و مکشوف فرمود که اجدادسلف که دنیا را بدرود گفته اند هنوز باقی و زنده میباشند (خروج 3:6)، ایمان و عقیدۀ قدیم عبرانیان در بقای روح بعد از موت از کلمات بسیار که خدای تعالی فرموده است و در کتاب مقدس وارد گشته مثل. ’جمع شده باقوم خود’ و غیره واضح و مبرهن میگردد و اینگونه کلمات ابداً دخلی به دفن جسد ندارد که در آیات ذیل وارداست (پیدایش 25:8 و 9 و 35:29 و 49:29 و 33 سفر اعداد 20:24- 26 و 27:12 و 13 تثنیه 32:50 و 34:5 و 6) و مضامین آیات ذیل دلیل بر این است که نویسندگان کتاب مقدس را عقیده بر این بوده است که موت و فنای بدن انتهای عمر روح نمیباشد (مزامیر 17:15 و 73:24- 26دا 12:2)، و توضیح این موقوف به وجود مبارک کلمهاﷲ بود که قیامت اموات و قیام خود او از اموات وجود حیات بی فساد را واضح میگرداند (رسالۀ دوم تیموتاوس 1:10) بقا و لایزالی روح در مثل مرد غنی و العازار به واضحی تمام بیان گشته (لوقا 16:19- 31)، و اخبار از عذاب و عقاب ابدی شریران و برکت صالحین و عادلان در (انجیل متی 25:46 و یوحنا 5:28 و 29) بخوبی مکشوف گردیده است. و حواریان نیز از روح القدس ملهم گشته بقا و لایموتی روح و قیام بدن را در (اعمال رسولان 7:55- 60و 10- 42 و اول قرنتیان 15: و دوم قرنتیان 5:1- 8و فلیمون 1:21- 23 و اول تسالونیکیان 4:13- 18) بیان فرمودند. و برکت لایموتی و لایزالی نجات یافتگان یکی از عطایای خداست بتوسط مسیح که بواسطۀ متحد گشتن با او بتوسط ایمان تصاحب توانند کرد. (یوحنا 10:27 و28 و 11:25 رسالۀ رومیان 6:23 اول یوحنا 5:11- 13)، (قاموس کتاب مقدس)، قوت لایموت. بخور و نمیر. اقل مقدار قوت که آدمی از گرسنگی نمیرد
ژان فرانسوا. از مشاهیر دریانوردان فرانسه. مولد به سال 1741 و وفات به سال 1788م. وی به سال 1782 مأمور اخراج انگلستان از مستعمرات و مستملکات فرانسه در سواحل خلیج هودسن واقع در امریکای شمالی گردید و اموری خطیر انجام کرد و هم به سال 1785 از جانب لوئی شانزدهم مأمور اکتشافات بحری شد و با دو کشتی جنگی به نام بوسل و آسترلاب به بحر محیط درآمد و در چین و ژاپن و سواحل استرالیا بگشت ولی در سال 1788 مدتی از او بی خبر ماندند و برای جستجوی از حال او کشتیهائی فرستادند سرانجام در 1827 کاپیتن انگلیسی موسوم به دیلن در سواحل جزیره وانی کورو شکسته های کشتیهای او را پیدا کرد. لاپروز را سیاحت نامه ای است که نشر شده است. (قاموس الاعلام ترکی)
ژان فرانسوا. از مشاهیر دریانوردان فرانسه. مولد به سال 1741 و وفات به سال 1788م. وی به سال 1782 مأمور اخراج انگلستان از مستعمرات و مستملکات فرانسه در سواحل خلیج هودسن واقع در امریکای شمالی گردید و اموری خطیر انجام کرد و هم به سال 1785 از جانب لوئی شانزدهم مأمور اکتشافات بحری شد و با دو کشتی جنگی به نام بوسل و آسترلاب به بحر محیط درآمد و در چین و ژاپن و سواحل استرالیا بگشت ولی در سال 1788 مدتی از او بی خبر ماندند و برای جستجوی از حال او کشتیهائی فرستادند سرانجام در 1827 کاپیتن انگلیسی موسوم به دیلُن در سواحل جزیره وانی کورو شکسته های کشتیهای او را پیدا کرد. لاپروز را سیاحت نامه ای است که نشر شده است. (قاموس الاعلام ترکی)
از امرای زمان غزنویان، و او کسی است که در اول دولت سبکتکین غزنوی طغان را از قلعۀ بست بیرون کرد و طغان پناه به سبکتکین برد و به استقامت او توانست بست را بازستاند، و بایتوزیان منسوب به اویند، و رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض و ترجمه تاریخ یمینی از صفحۀ 17 ببعد و تاریخ سیستان ص 333 و 326 و 339 شود
از امرای زمان غزنویان، و او کسی است که در اول دولت سبکتکین غزنوی طغان را از قلعۀ بست بیرون کرد و طغان پناه به سبکتکین برد و به استقامت او توانست بست را بازستاند، و بایتوزیان منسوب به اویند، و رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض و ترجمه تاریخ یمینی از صفحۀ 17 ببعد و تاریخ سیستان ص 333 و 326 و 339 شود
فرانسوی شیر کاند یا قند شیر عبارت از دیساکاریدی است که از ترکیب یک مولکول گالاکتز با یک گلوکز با حذف یک مولکول آب حاصل شده است و دارای طعم شیرین است این گلوسید در شیر انسان و خر به نسبت 5، 6 و در شیر گاو و گوسفند به نسبت 5، 4 درصد وجود دارد لاکتوز
فرانسوی شیر کاند یا قند شیر عبارت از دیساکاریدی است که از ترکیب یک مولکول گالاکتز با یک گلوکز با حذف یک مولکول آب حاصل شده است و دارای طعم شیرین است این گلوسید در شیر انسان و خر به نسبت 5، 6 و در شیر گاو و گوسفند به نسبت 5، 4 درصد وجود دارد لاکتوز