در زبان مردم اندلس، قسمی عسل، یاقوت گوید و لعسلها (ای عسل لشبونه) فضل ٌ علی کل عسل الذی بالاندلس یسمّی اللاذرنی. یشبه السکرّ بحیث انه یلف فی خرقه فلا یلّونها. (معجم البلدان. ذیل لشبونه)
در زبان مردم اندلس، قسمی عسل، یاقوت گوید و لعسلها (ای عسل لشبونه) فضل ٌ علی کل عسل الذی بالاندلس یسمّی اللاذرنی. یشبه السکرّ بحیث انه یلف فی خرقه فلا یلّونها. (معجم البلدان. ذیل لشبونه)
درختی است که (منبت او در پستی کوه باشد که) آب از بالای آن بتدریج فرود آید و جمع شود و به این معنی به حذف نون هم به نظر آمده است که لاغیه باشد و بجای نون ثای مثلثه هم دیده شده است که لاغیثه باشد اﷲاعلم. (برهان). رجوع به لاغیه شود
درختی است که (منبت او در پستی کوه باشد که) آب از بالای آن بتدریج فرود آید و جمع شود و به این معنی به حذف نون هم به نظر آمده است که لاغیه باشد و بجای نون ثای مثلثه هم دیده شده است که لاغیثه باشد اﷲاعلم. (برهان). رجوع به لاغیه شود
بدون آشام. - لاجرعه نوشیدن یا لاجرعه آشامیدن و یا لاجرعه بسر کشیدن، آشامیدن مایع ظرفی تاقطرۀ آخر به یکدم. به یکباره نوشیدن هر چیز که در ظرف باشد. تمام نوشیدن مظروفی را. همه مظروف را یکباره نوشیدن. یکبارگی همه نوشیدن آنچه در پیاله باشد بی آنکه دم گرفته اندک اندک نوشند. (غیاث) : جان از خمار رشک، ظهوری بلب رسید کو رطل بزم هجر که لاجرعه سرکشم. ظهوری
بدون آشام. - لاجرعه نوشیدن یا لاجرعه آشامیدن و یا لاجرعه بسر کشیدن، آشامیدن مایع ظرفی تاقطرۀ آخر به یکدم. به یکباره نوشیدن هر چیز که در ظرف باشد. تمام نوشیدن مظروفی را. همه مظروف را یکباره نوشیدن. یکبارگی همه نوشیدن آنچه در پیاله باشد بی آنکه دم گرفته اندک اندک نوشند. (غیاث) : جان از خمار رشک، ظهوری بلب رسید کو رطل بزم هجر که لاجرعه سرکشم. ظهوری
قره مان در آسیای صغیر. (دمشقی). رجوع به قره مان شود. از نواحی قونیه است و سلطان ولد فرزند مولانا جلال الدین محمد مولوی در این شهر به دنیا آمده است. حافظ ابرو در ذیل جامعالتواریخ گوید: لارنده (کوه) از محکمترین قلاع آسیای صغیر که امیراعظم تیمورتاش برای اقامت خود اختیار کرد: چو لارنده دز در جهان کس ندید چو بر آسمان نردبان کس ندید به پهنا به بالا جهانی دگر به روی زمین آسمانی دگر. (از ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 137)
قره مان در آسیای صغیر. (دمشقی). رجوع به قره مان شود. از نواحی قونیه است و سلطان ولد فرزند مولانا جلال الدین محمد مولوی در این شهر به دنیا آمده است. حافظ ابرو در ذیل جامعالتواریخ گوید: لارنده (کوه) از محکمترین قلاع آسیای صغیر که امیراعظم تیمورتاش برای اقامت خود اختیار کرد: چو لارنده دز در جهان کس ندید چو بر آسمان نردبان کس ندید به پهنا به بالا جهانی دگر به روی زمین آسمانی دگر. (از ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 137)
نان خورش معروفی است. (غیاث اللغات). نان خورشی است که از تخم ماکیان می سازند. (ناظم الاطباء). خوراکی است ساخته از تخم مرغ که زرده و سفیده را بهم زده در روغن سرخ کنند و گاهی شکر یا قند هم ریزند. (فرهنگ نظام). خایه ریز که از بیضۀ مرغ راست کنند. (آنندراج) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 379). تخم ریز. عجّه. خبیص البیض: ور بگویم صفت قیمه و خاگینۀ گرم برود از دل هر مستمعی صبر و قرار. بسحاق اطعمه
نان خورش معروفی است. (غیاث اللغات). نان خورشی است که از تخم ماکیان می سازند. (ناظم الاطباء). خوراکی است ساخته از تخم مرغ که زرده و سفیده را بهم زده در روغن سرخ کنند و گاهی شکر یا قند هم ریزند. (فرهنگ نظام). خایه ریز که از بیضۀ مرغ راست کنند. (آنندراج) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 379). تخم ریز. عُجَّه. خبیص البیض: ور بگویم صفت قیمه و خاگینۀ گرم برود از دل هر مستمعی صبر و قرار. بسحاق اطعمه
نام صمغی است خوشبوی که از گیاه عشقه حاصل میشود و قاعده آور است. بهمین جهت در طب قدیم آنرا در زیر دامن زنی که قاعده اش بند آمده بود دود میکردند زیرا بخارات حاصل از آن نیز همین خاصیت را دارند. منظور از لادنی که در کتب قدیم و اشعار شعرا بعنوان صمغ خوشبوی آورده شده همین لادن است لاذنه لاذن: نریزد از درخت ارس کافور نخیزد از میان لاد لادن، (منوچهری. د. چا. 66: 2)، نام صمغی که بویی مطبوع دارد و از گیاه قستوس حاصل میشود. بهمین جهت گاهی گیاه قستوس را هم بنام لادن و یا شجره اللادن خوانند. غالبا صمغ قستوس را لادن عنبری مینامند، از گونه ای کاج بنام پیسه اکسلسا صمغی خوشبوی حاصل میگردد که لادن نامیده میشود، گیاهی از تیره شمعدانی ها که دارای ساقه پیچنده است. برگهایش نسبه پهن و گلهایش رنگ نارنجی خاصی دارند. انساج این گیاه بویی تند ومطبوع شبیه بوی تره تیزک دارند. اصل این گیاه از آمریکای جنوبی خصوصا کشور پرو میباشد و از آنجا به نقاط دیگر برده شده است در آمریکای جنوبی بشکل یک گیاه پایا میزید ولی در کشورهای دیگر از جمله ایران گیاه یکساله زینتی بشمار میرود. در حدود 30 گونه از این گیاه شناخته شده است گل لادن ابوخنجر طرطور الباشا
نام صمغی است خوشبوی که از گیاه عشقه حاصل میشود و قاعده آور است. بهمین جهت در طب قدیم آنرا در زیر دامن زنی که قاعده اش بند آمده بود دود میکردند زیرا بخارات حاصل از آن نیز همین خاصیت را دارند. منظور از لادنی که در کتب قدیم و اشعار شعرا بعنوان صمغ خوشبوی آورده شده همین لادن است لاذنه لاذن: نریزد از درخت ارس کافور نخیزد از میان لاد لادن، (منوچهری. د. چا. 66: 2)، نام صمغی که بویی مطبوع دارد و از گیاه قستوس حاصل میشود. بهمین جهت گاهی گیاه قستوس را هم بنام لادن و یا شجره اللادن خوانند. غالبا صمغ قستوس را لادن عنبری مینامند، از گونه ای کاج بنام پیسه اکسلسا صمغی خوشبوی حاصل میگردد که لادن نامیده میشود، گیاهی از تیره شمعدانی ها که دارای ساقه پیچنده است. برگهایش نسبه پهن و گلهایش رنگ نارنجی خاصی دارند. انساج این گیاه بویی تند ومطبوع شبیه بوی تره تیزک دارند. اصل این گیاه از آمریکای جنوبی خصوصا کشور پرو میباشد و از آنجا به نقاط دیگر برده شده است در آمریکای جنوبی بشکل یک گیاه پایا میزید ولی در کشورهای دیگر از جمله ایران گیاه یکساله زینتی بشمار میرود. در حدود 30 گونه از این گیاه شناخته شده است گل لادن ابوخنجر طرطور الباشا
نه بجرعه. یا لاجرعه نوشیدن (آشامیدن بسرکشیدن)، آشامیدن مایع ظرفی تا قطره آخر بیکدم بیکبار نوشیدن هر چیز که در ظرف باشد: جان ازخمار رشک ظهوری بلب رسید کو رطل بزم هجر که لاجرعه سرکشم. (ظهوری)
نه بجرعه. یا لاجرعه نوشیدن (آشامیدن بسرکشیدن)، آشامیدن مایع ظرفی تا قطره آخر بیکدم بیکبار نوشیدن هر چیز که در ظرف باشد: جان ازخمار رشک ظهوری بلب رسید کو رطل بزم هجر که لاجرعه سرکشم. (ظهوری)