ابن حمام بن عامر بن صعب اللخمی. پیشوا و مهتر لخم در مصر و از افراد شجاع و خردمند بود. او و پدرش در فتح مصرشرکت داشتند و هنگامی که مردم مصر با عبدالله بن زبیر بیعت کردند او از طرفداران عبدالله بود و به دست مروان حکم به سال 65 هجری قمری کشته شد، به آب باران ایستاده رسیدن قوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به آب باران ایستاده رسیدن قوم و وارد کردن شتران خود را بدان. (از اقرب الموارد) ، آب دادن ستور را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، به دهان از جوی آب برداشته خوردن بی مدد دست و پیاله. (آنندراج)
ابن حمام بن عامر بن صعب اللخمی. پیشوا و مهتر لخم در مصر و از افراد شجاع و خردمند بود. او و پدرش در فتح مصرشرکت داشتند و هنگامی که مردم مصر با عبدالله بن زبیر بیعت کردند او از طرفداران عبدالله بود و به دست مروان حکم به سال 65 هجری قمری کشته شد، به آب باران ایستاده رسیدن قوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به آب باران ایستاده رسیدن قوم و وارد کردن شتران خود را بدان. (از اقرب الموارد) ، آب دادن ستور را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، به دهان از جوی آب برداشته خوردن بی مدد دست و پیاله. (آنندراج)
آنکه تیرگی دارد. ج، اکادر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تیره تر. (غیاث اللغات). تیره تر. ج، اکادر. (آنندراج). تیره رنگ. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (مهذب الاسماء). تیره. تیره رنگ. تار. کدرتر. تیره تر. تأنیث آن کدراء. (یادداشت مؤلف). آنکه در رنگ آن تیرگی است و مؤنث آن کدراء و ج، کدر: عیش اکدر، کدر. (از اقرب الموارد) ، در کرس درآوردن بزغالگان را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، سرگین پر شدن خانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). پر شدن خانه از سرگین. (ناظم الاطباء). سرگین و بول فراهم آمدن در سرای و درغیر آن. (تاج المصادر بیهقی). سرگین و بول با هم آمدن در سرای یعنی بر هم نشستن. (دهار) ، به سرگین آلوده شدن چهارپایان. (از اقرب الموارد)
آنکه تیرگی دارد. ج، اَکادِر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تیره تر. (غیاث اللغات). تیره تر. ج، اکادر. (آنندراج). تیره رنگ. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (مهذب الاسماء). تیره. تیره رنگ. تار. کدرتر. تیره تر. تأنیث آن کدراء. (یادداشت مؤلف). آنکه در رنگ آن تیرگی است و مؤنث آن کدراء و ج، کُدْر: عیش اکدر، کدر. (از اقرب الموارد) ، در کرس درآوردن بزغالگان را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، سرگین پر شدن خانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). پر شدن خانه از سرگین. (ناظم الاطباء). سرگین و بول فراهم آمدن در سرای و درغیر آن. (تاج المصادر بیهقی). سرگین و بول با هم آمدن در سرای یعنی بر هم نشستن. (دهار) ، به سرگین آلوده شدن چهارپایان. (از اقرب الموارد)
مرکّب از: حرف لا و صیغۀ متکلم وحدۀ ادری، به معنی ندانم، نمیدانم. و آن کلمه ای است که در عقب بیتی یاقطعه ای از شعر گذارند آنگاه که گوینده را ندانند
مُرَکَّب اَز: حرف لا و صیغۀ متکلم وحدۀ اَدری، به معنی ندانم، نمیدانم. و آن کلمه ای است که در عقب بیتی یاقطعه ای از شعر گذارند آنگاه که گوینده را ندانند
نام دیهی به فرح آباد مازندران. (مازندران و استراباد رابینو ص 120 بخش انگلیسی). دهی از دهستان اندرود بخش مرکزی شهرستان ساری. واقع در 35 هزارگزی جنوب خاوری ساری. کنار رود تجن. دامنه، معتدل، مرطوب و مالاریائی. داری 120 تن سکنۀشیعه، مازندرانی و فارسی زبان. آب آن از رود خانه تجن، محصول آنجا پنبه و غلات و برنج و صیفی. شغل زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
نام دیهی به فرح آباد مازندران. (مازندران و استراباد رابینو ص 120 بخش انگلیسی). دهی از دهستان اندرود بخش مرکزی شهرستان ساری. واقع در 35 هزارگزی جنوب خاوری ساری. کنار رود تجن. دامنه، معتدل، مرطوب و مالاریائی. داری 120 تن سکنۀشیعه، مازندرانی و فارسی زبان. آب آن از رود خانه تجن، محصول آنجا پنبه و غلات و برنج و صیفی. شغل زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است جزء دهستان رحمت آبادبخش رودبار شهرستان رشت واقع در 3هزارگزی خاور رودبار و خاور سفیدرود. کوهستانی است و معتدل و مالاریایی و دارای 350 سکنه. آب آن از چشمه است و محصول آنجا غلات و لبنیات و زیتون. شغل مردم آن زراعت و گله داری و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان رحمت آبادبخش رودبار شهرستان رشت واقع در 3هزارگزی خاور رودبار و خاور سفیدرود. کوهستانی است و معتدل و مالاریایی و دارای 350 سکنه. آب آن از چشمه است و محصول آنجا غلات و لبنیات و زیتون. شغل مردم آن زراعت و گله داری و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)