جدول جو
جدول جو

معنی لاژار - جستجوی لغت در جدول جو

لاژار
ژان باتیست فلیکس، باستان شناس فرانسوی مولد لیون (1858- 1873 میلادی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باژار
تصویر باژار
(پسرانه)
شهرک، بازار، مکان داد و ستد (نگارش کردی: باژار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کلاژاره
تصویر کلاژاره
زاغ پیسه، پرنده ای شبیه کلاغ با پرهای سیاه و سفید، شک، عکّه، کسک، کلاغ پیسه، کشکرت، زاغ پیسه، زاغه پیسه، عکعک، عقعق، کلاژه، غلبه، غلپه، قلازاده
فرهنگ فارسی عمید
بخت آزمائی، قسمی قرعه کشی، رجوع به لاتاری شود
لغت نامه دهخدا
بازار، (ناظم الاطباء)، واجار
لغت نامه دهخدا
نام دیهی جزء دهستان حومه بخش مرکزی ساوه، واقع در 13 هزارگزی جنوب خاوری ساوه، دارای یکصد نفر سکنه، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
موضعی کنار رود سیمره در خارج درۀکوچک کلم در دامنۀ کبیرکوه و بدانجا خرابه هائی از آثار عهد ساسانی باشد، (جغرافیای غرب ایران ص 293)
لغت نامه دهخدا
شارل اگوست دو، نام شاعری فرانسوی، مولد وال گرژ (آردش) (1644-1712 میلادی)
لغت نامه دهخدا
قدیس، شاگرد قدیس کلمبان و مؤسس صومعه ای بنام خود در سویس (551- 646 میلادی)، ذکران وی در 16 اکتبر است
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: لا + چار، ناچار
لغت نامه دهخدا
طایفه ای از طوایف ناحیۀ مکران، مرکب از سه هزار خانوار، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 100)
لغت نامه دهخدا
موضعی در حدود مکران، صاحب مرآت البلدان گوید: گرمسیراست و لیکن هوای آن نسبت به مکران بهتر است، پیپ، ضابطنشین آنجا است و قلعۀ مخروبه ای از قدیم دارد، ازآب قنات زراعت کنند، چهار رشته قنات آباد و سه رشته خراب دارد و مشتمل است بر مزارع مفصله (کویج یکرشته قنات دارد) (کردهان قلعۀ مخروبه و دو رشته قنات دارد) (قلعۀ آب کاه مخروبه و آبش رودخانه است)، محصولات شتوی، غله، صیفی، ذرّت، و باقلا، اشجار: نخل، هلوی سیاه، رز، انجیر و سیب، شکار: در جلگه آهو و در کوهستان شکار کوهی: کبک و تیهو، ملبوس: کرباس و شال پشم است، جمعیت آنها هزار و چهل خانه وار: (پیپ صد خانوار) (کویج هفتاد خانوار) (کردهان سی خانوار) (قلعۀ آب کاه دویست خانوار) (ایلات که در صحرای لاشارک سکنی دارند پانصد و پنجاه خانوار)، (مرآت البلدان ج 1 ص 280)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ / رِ)
کلاغ پیسه عکه. (برهان) (آنندراج). عکه و کلاغچه. (ناظم الاطباء). اسم فارسی عقعق است. (فهرست مخزن الادویه). کلاژه. قلازار. قلاژار. (حاشیه برهان چ معین). شاید مخفف کلاغ و زاره باشد. و رجوع به زاره شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلاژ و کلاژه شود
لغت نامه دهخدا
لاتاری فرانسوی بخت آزمایی بخت آزمایی. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلاژاره
تصویر قلاژاره
نادرست نویسی کلاژاره کلاغ پیسه ازپرندگان کلاغ پیسه عکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاژاره
تصویر کلاژاره
عکه کلاغ پیسه عقعق کشکرک
فرهنگ لغت هوشیار
متلک، سخن یاوه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی علف هرز مزارع، ساقه ی توخالی
فرهنگ گویش مازندرانی