جدول جو
جدول جو

معنی کلاژاره

کلاژاره
زاغ پیسه، پرنده ای شبیه کلاغ با پرهای سیاه و سفید، شک، عکّه، کسک، کلاغ پیسه، کشکرت، زاغ پیسه، زاغه پیسه، عکعک، عقعق، کلاژه، غلبه، غلپه، قلازاده
تصویری از کلاژاره
تصویر کلاژاره
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کلاژاره

کلاژاره

کلاژاره
کلاغ پیسه عکه. (برهان) (آنندراج). عکه و کلاغچه. (ناظم الاطباء). اسم فارسی عقعق است. (فهرست مخزن الادویه). کلاژه. قلازار. قلاژار. (حاشیه برهان چ معین). شاید مخفف کلاغ و زاره باشد. و رجوع به زاره شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلاژ و کلاژه شود
لغت نامه دهخدا

قلاژاره

قلاژاره
نادرست نویسی کلاژاره کلاغ پیسه ازپرندگان کلاغ پیسه عکه
قلاژاره
فرهنگ لغت هوشیار

قلازاره

قلازاره
کلاژه، زاغ پیسه، پرنده ای شبیه کلاغ با پرهای سیاه و سفید، شُک، عَکِّه، کَسَک، کلاغ پیسه، کشکرت، زاغ پیسه، زاغه پیسه، عَکعَک، عَقعَق، غُلبَه، غُلپَه، کَلاژاره، قَلازاده
قلازاره
فرهنگ فارسی عمید

قلازاره

قلازاره
قلاژاره. پرنده ای است سیاه و سپید از جنس کلاغ که او را کلاغ پیسه و عکه خوانند. (برهان) (آنندراج) (فهرست مخزن الادویه). کلاژاره. ظاهراً جزء اول کلمه کلاز = کلاژ = کلاژه = کلاغ = قلاغ = کلاج = (طبری، نصاب 591) = کلاچ (گیلکی) است. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا

غلاباره

غلاباره
مخفف غلام باره. شاهدباز و امردپرست:
گاه غلاباره را چو سرمه بسایم.
سوزنی.
رجوع به غلام باره شود
لغت نامه دهخدا

کلاپاچه

کلاپاچه
یک قسم غذائی که از کله و پاچۀ گوسفند سازند. (ناظم الاطباء). و رجوع به کله پاچه شود
لغت نامه دهخدا